یادداشت مصطفی صالحی بابادی

        #سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی

کمتر نویسنده ای بوده که دلم بخواهد تمام کتاب هایی که نوشته را بخوانم و عباس معروفی یکی از آن هاست. قلمی دارد که خواننده درک می کند جادو شده است و باید تن به راوی بسپارد تا از رنج قصه رهایی یابد.
سمفونی مردگان بر خلاف سال بلوا سخت تر است چرا که خط سیر داستان همانند ترن هوایی گاهی پیچ می خورد و روایت را از دید کسی دیگر می گوید. راویان عوض می شوند و داستان به سختی پیش می رود جوری که حس می کنید هر صفحه ای که پیش می روید تکه ای از روحتان را لابلای صفحات جای می گذارید.
واقعیت داستان معروفی آن است که آیدین، شخصیت اول، اسیر کج اندیشی ها و بدفهمی ها و دگم بودن های جامعه اطرافش می شود. آدم هایی که قضاوت می کنند، خانواده ای بهانه گیر و دسیسه های دشمنان، پدر و برادرش. همه ی ما در وجودمان آیدینی را داریم که بعد از سر خوردگی به جای قربانی کردن نفسمان تبدیل ب گرگی می شود که آیدین وجود دیگران را آزار می کنیم.
این نویسنده تلخ می نویسد اما زیبا می نویسد تا روح و روانتان را به بازی بگیرد و تاثیری بر شما بگذارد که دیگر بعد از خواندن این کتاب یک آیدین کش نباشید. عباس معروفی است و پایان تلخ داستان هایش. پایان هایی که همه اذعان می کنند اگر تلخ نمیبود داستان وجاهت خود را از دست می داد.
تفکرات این نویسنده در معارضه با تفکرات من است اما نمی شود به قلم احترام نگذاشت. آن هم قلمی به این صلابت.

پ.ن: ممنون از دوست هم خدمتی گرامی که دوباره پس از مدت های مدید مرا ابتدا با داستان فارسی آشتی داد و بعدش دستم را در دست عباس معروفی گذاشت.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.