یادداشت کوثر گلیج
1404/3/19
معمولا کتابهای رشد فردی سختخوان هستند و بعد از یکی دو فصل خواندن، خسته کننده میشوند. کتابهای رشد فردی برای من مشابه دانشنامه شده، از فهرست نگاه میکنم و مسئلهی خودم را پیدا میکنم و میخوانم. این را گفتم که به این نقطه برسم: این کتاب، متفاوت بود در یک نشست خواندمش و نقطهی عطفش این بود که خواندنش سخت نبود. (آفرین به مترجم!) اما آیا به کسی که در حال رنج کشیدن است این کتاب را پیشنهاد میکنم؟ خیر. چون وقتی کسی بین سیاهیهای سوگ یا فقدان گیر کرده زمان مناسبی برای آموزش ذهنآگاهی نیست. این کتاب، پاسخ «سوال چگونه حالم را خوب کنم؟» هم نیست. من فقط وقتی نیلوفر و مرداب را پیشنهاد میدهم که کسی از من بپرسد کتابی در زمینهی ذهنآگاهی و مراقبه خواندهای و من بگویم بله. این کتاب، واقعا کتاب خوبی در این زمینه است. چون روان است. جامع است و جزئیات پیچیده ندارد. شکل مقدمهای بر مراقبه است. که اگر کسی دوست داشت بیشتر بخواند، جستجوی بیشتری در کتابهای تخصصیتر داشته باشد. از خواندنش پشیمان نیستم. نگاه کردن زندگی از دریچهی دید کسانی که معتقد به بودا هستند جالب بود ولی نمیتوانم بگویم قانع شدم که هر روز تمرینهای ذهنآگاهی و مراقبه انجام دهم و از این لحظه دیگر در زمان حال زندگی میکنم.🫨 - پینوشت را از کل کتاب بیشتر دوست داشتم. بریدههایی هم که اینجا گذاشتم، مجموع برداشتهای خودم از کتاب بود و چیز دیگری عایدم نشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.