یادداشت آروشا دهقان

افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی: اتحادیه ساسانی - پارتی و فتح ایران به دست عرب ها
        حرکت اعراب مسلمان و حملاتشون به سرزمین‌های دیگه یکی از مهم‌ترین حوادث اواخر دوره‌ی باستانه؛ نه فقط در ایران که در کل جهان.
تو خیلی از کتاب‌ها، به ویژه کتاب‌های قدیمی، وقتی صحبت از این قسمت تاریخ میشه میگن علت شکست ساسانیان، فساد درباریان و شاهان خوشگذران، نفوذ دین و موبدان بر کشور و ناخرسندی مردم طبقات فرودست بوده اما این چقدر درسته؟ واقعیت اینه که هیچ. این مدل نگاه ما به تاریخ شکست سلسله‎ها و به ویژه شکست ساسانیان از اعراب برگرفته از دیدگاه‌های کمونیسم و مارکسیمه که در نوشته‌های تاریخ‌پژوهان و تاریخ‌نویسان قرن گذشته اثر گذاشته. شما اگر منابع کهن رو نگاه کنید اصلا نشانی از چنین علل و نقدهایی نیست. اون زمان تمام جوامع جهان طبقاتی بودن. از دخالت موبدان هم چندان خبری نیست. حتی گاهی کاملا در حاشیه هستند و نام موبد قدرتمندی هم به چشم نمی‌خوره. ما در تاریخ ساسانیان شاهبانوان یهودی و مسیحی داریم. شاهانی رو داریم که آشکارا به دینی جز زرتشت گرایش داشتند و بله، همونقدر که در روم نسبت به زرتشتیان سختگیری می‌شده در دوره‌هایی هم در ایران نسبت به مسیحیان سختگیری شده موضوع دین بین ایران و روم بحث سیاسی بوده.
اعراب از غرب ایران تا روم و از شرق تا چین نفوذ کردند پس موضوع خیلی فراتر از بحث‌هایی مثل ناخرسندی از شاهان و موبدان بوده. اینجوری هم نیست که وقتی مسلمانان به مرزهای ایران حمله کردند مردم دسته دست با آغوش باز به سمتشون دویده و سپاس‌گزاری کرده باشن که اون‌ها رو از این همه ستم نجات دادن. جنگ یزدگرد با اعراب بیست سال طول کشید و پس از مرگ یزدگرد هم مقاومت سال‌ها ادامه داشت. بخش‌هایی از ایران هرگز به دست مسلمان نیافتاد، شهرهایی هم صرفا برای نجات شهر و مردم از کشتار و چپاول تسلیم شدند و جزیه پرداختند. در نهایت هم اگرچه شاهنشاهی ساسانی از بین رفت اما فرهنگ و هویت ایرانی باقی موند و همچنان به حیات خودش ادامه داد.
اما...
سخن این کتاب بررسی یک علت درونیه؛ بررسی نقش خاندان‌های ایرانی پارس و پَهلَو (پارت) در سقوط ساسانیان و البته تناقض‌های منابع در گاهشماری رخدادها.
در این کتاب دو دسته از منابع در کنار هم بررسی شدند؛ مراجع تاریخی مثل منابع ارمنی، یونانی، سریانی و تاریخ‌های کلاسیک اسلامی و روایات فتوح و منابع اصلی تاریخ ساسانی مثل خداینامه‌ها یا شاهنامه، اسناد سکه‌شناختی و مهرشناختی و...
پس در مجموع سه رویکرد داریم:
1)	تصور بیگانگان هم دوره با ساسانیان که اغلب دشمنانشون بودند.
2)	تصویری که خود ساسانی‌ها از خودشون نشون می‌دادند.
3)	دریافت واحدهای حکومتی قدرتمند بخش پیرامونی قلمرو ساسانی.
با مقایسه‌ی این‌ها میشه تصویری رو به دست آورد که به واقعیت رخدادها نزدیک‌تره و بعد هم باید این تصویر رو با منابع مهم‌تری مثل مهرها، سکه‌ها و... سنجنید تا تایید بشه.
این دقیقا همون کاریه که پورشریعتی در این کتاب کرده و نقش عناصر درونی حکومت ساسانی در فروپاشی اون رو نشون داده چون شاهنشاهی به اون بزرگی امکان نداشته که فقط با لشکر بی‌سامان عرب اینچنین ضربه بخوره و نابود بشه.
مورد بعدی که در این کتاب بررسی شده، زمان‌پریشی در منابعه. مثلا با کنار هم گذاشتن روایات فتوح، خداینامه‌ها و منابع خارجی متوجه میشیم که برخلاف تصور غالب، نخستین فتوح مسلمان احتمالا بین سال‌های 628 تا 632 میلادی بوده و نمی‌تونسته دیرتر از این زمان باشه. این دید سنتی ما نسبت به تاریخ اسلام و نقش ابوبکر و عمر و علی و... در فتوحات رو کمی تغییر میده چون در این سال پیامبر اسلام هنوز زنده بوده!
یا به عنوان یک نمونه‌ی دیگه، در تصور سنتی اینطور گفته میشه که نبرد پل (جسر) در زمان یزدگرد سوم بوده اما وقتی منابع رو کنار هم می‌گذاریم متوجه میشیم که این جنگ به احتمال بسیار زیاد در دوره‌ی پادشاهی پوراندخت اتفاق افتاده. پادشاهی پوراندخت هم نه یک دوره که دو دوره با فاصله‌ی زمانی چهار ماه از همدیگه بوده.
آخرین موردی که در این کتاب مطرح شده مقایسه‌ی فرهنگی و دینی بین پارس‌ها و پهلوهاست. ساسانیان فرهنگ زرتشتی داشتند در حالی که پَهلَوها اغلب مهرپرست بودند. در سرزمین‌های پَرثَوه و ماد (آذربایجان و کردستان) هم که قلمرو پَهلَوها بوده فرهنگ مهری رواج بیشتری داشته. هدف پژوهش در این قسمت اینه که نشون بده اون چیزی که پس از حمله‌ی اعراب در ایران رواج پیدا کرد نه فرهنگ اسلامی، که فرهنگ مهرپرستی بود (قطعا با تغییراتی نسبت به شکل اصیل خودش!). یکی از دلایلی هم که اصول و فرهنگ زیستی ایرانیان مسلمان (چه شیعه و چه سنی) با مسلمانان دیگر کشورهای جهان تفاوت داره همین نفوذ فرهنگ‌های ایرانی و به عبارت دیگه، ایرانیزه شدن اسلامه.

در این کتاب تمام این مسائل خیلی گسترده‌تر از چیزی که من گفتم توضیح داده شده و تا زمان بابک خرمدین هم پیش اومده و بررسی کرده. خیلی از پخش‌های کتاب سخنان پذیرفته شده است و خیلی از بخش‌های اون هم نمونه‌ی کاملی از ساده‌انگاری در تاریخه. خیلی از منابع هم نادیده گرفته شدند البته (یعنی پورشریعتی بعضی جاها سلیقه‌ای با منابع برخورد کرده تا فرضیه‌ش درست باشه)😉. با این وجود، کتابیه که خواندش خالی از لطف نیست؛ البته که حرف‌هاش رو صد‌درصد نپذیرید و‌حتما اگر موردی دیدید که توجه‌تون رو جلب کرد فراتر از این کتاب هم درباره‌ش پژوهش کنید.😊
      
3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.