یادداشت
1403/1/5
_یادته تو هری پاتر یکی بود ...؟ _مثل دامبلدور میمونه نه؟ _مشنگ و ببین. _آرهههه بابا میان دنبالش با قطار ببرنش هاگوارتز تا امروز کلی از این چیزا به گوشم خورد، چه تو مدرسه چه تو کوچه و محل و فضای مجازی. و من هیچ چیزی نمیفهمیدم از صحبتا. نه فیلمی دیده بودم نه کتابی خونده بودم. تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که هری و دوستاش ماجراجویی هایی دارن که راز آلوده و ... الان که کتاب اول تموم شد و سال اول تحصیلی رو کنار هرمانی و ران و هری (جور دیگه ای هم تلفظ میکنن که کاری ندارم حالا) گذروندم دیگه منم میتونم بالاخره بگم که وارد این دنیا شدم و نگاهم دیگه مثل ماگل ها نیست و کمی با جادو آشنا ترم.(استادمون هم این ترم شاخه زرین از جیمز جرج فریزر رو بهمون پیشنهاد کرد که اونم بخونم دیگه اوضاع خراب میشه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.