یادداشت bahar.hf
1404/4/11
واقعیت اینکه ژاپن همیشه برام سرزمین عجایبی بود که از کشف کردن و جستجو توی این سرزمین لذت بردم و خیلی چیزا یاد گرفتم. امسال رو هم گذاشته بودم که به طور مداوم پیگیر ادبیات معاصر و فولک ژاپن باشم، هرچند این ماموریت شخصی هنوز تموم نشده ولی چیزی که دستگیرم شد این بود که این ادبیات برای فهمیدن دنیای موراکامی خیلی اهمیت داره. تازه می فهمم موراکامی چقدر به نویسنده های قبل از خودش مدیون بوده و چقدر خوب تاثیر گرفته و دینش رو ادا کرده. اولین باری هم که داستانهای موراکامی رو خوندم حس تماشای انیمیشنهای میازاکی بهم دست داد. همونقدر غربی و در عین حال همونقدر شرقی!!:))) منو برد به دنیای عجیب و سوررئال قلعه متحرک هاول ، اسپریت اوِی و پرنس مونونوکه. اما در مورد این کتاب موراکامی چند تا نکته به ذهنم رسید. اول اینکه حقیقتش بین امتیاز سه و چهار تردید داشتم و فکر کردم سه و نیم مناسب باشه. یکی از دلایل مهم، صحنه ی فوق العاده جذاب برخورد آئومامه با پیشوا و حرفهایی که بینشون رد و بدل شد بود که منو شیفته ی خودش کرد. ازین جهت که حس کردم صحنه ی مفتش اعظم برادران کارامازوف رو دارم به یه شکل آپدیت شده می خونم. دومین دلیلی که این رمان قدرتمنده به هم گره خوردن حوادث و اتفاقاته، جوری که این حوادث و آدمها اگرچه ظاهرا باهم متفاوت اند اما توی دنیای موازی موراکامی کاملا مثل آینه همدیگه رو منعکس می کنند. بیوه زن در مقابل پیشوا، آئومامه در مقابل تنگو، تامارو در مقابل یوشیکاوا و ... . دو کتاب اول با روایت موازی آئومامه و تنگو به طور جداگانه ادامه پیدا می کنه و در کتاب سوم روایت یوشیکاوا هم بهشون اضافه می شه. هرسه تای این کاراکترها با زیر پا گذاشتن قانون دنیای عادی و دور زدنش وارد دنیای زیرزمینی عجیبی میشن. وقتی تنگو کتاب چخوف رو در مورد گیلیاکها برای فوکااری می خونه درواقع داره یه جورایی به مسیری که قهرمانهای داستان در پیش گرفتن اشاره می کنه و چخوف هم در توصیف اینها میگه که گیلیاکها به جای عبور از جاده اصلی از داخل جنگل عبور می کنند، به طور غریزی و ذاتی. همین آگاهی در رابطه با شهر گربه ها هم به ما داده میشه. به هر صورت، این دنیای عجیب و تازه اگر چه در ظاهر تفاوتی با دنیای عادی نداره اما مشخصا ویژگیهای متمایزی داره. دنیایی که مشخص نیست ما چطور واردش شدیم و این تغییر کی اتفاق افتاد در حالیکه همه چیز در روزمرگیهای ما عادی به نظر می رسید. نکته ی مثبت دیگه فضاسازی قدرتمند کتاب بود. موراکامی با وارد کردن آدم کوچولوهایی که دائما مارو تحت نظر و کنترل خودشون دارن و کاراکترها ناگزیر از پنهان شدن در مقابل تهدیدها هستند، یه حس ناامنی شدیدی به کتاب تزریق می کنه. با خوندن کتاب به خصوص کتاب دوم احساس می کنیم چیزی یا کسی دائما کاراکترها رو زیر نظر داره. به در کوبیدن بی دلیل مامور جمع آوری حق اشتراک و اشاره به اینکه "می دونم تویی که پشت دری از چیزی پنهان شدی"، بدون اینکه بدونیم چه کسایی هستند و از کجا خبر دارن که کاراکترها پنهان شدن، حس ناامنی رو تشدید و ریتم داستان رو تندتر کرده. تا حالا هیچ کتابی به این اندازه حس ناامنی بهم نداده بود و در این مورد موراکامی از جرج ارول و حتی زامیاتین خیلی ماهرانه تر عمل کرده :)) در مورد ترجمه های کتاب: دو تا ترجمه موجوده، ترجمه آقای غبرایی و ترجمه نتایج عمرانی. اول اینکه پیشنهاد من اینه که اصلا سراغ ترجمه ها نرید و در صورتی که ناچار شدید، ترجمه نتایج عمرانی رو بذارید کنار کلا. هرچند من ترجمه های آقای غبرایی رو دوست دارم، و ایشون مترجم تواناییه ، متاسفانه تو این کتاب حجم زیاد سانسور، ناامیدم کرد. بخش هایی که سانسور شده تصویر کلی رو مخدوش کرده و یکدستی از بین رفته. بخش های اروتیک کتاب به خصوص نیمه ی کتاب دوم جزو بخشهای اساسی برای درک کتاب سوم بوده که کلا سانسور شده تو ترجمه فارسی، ضمنی باید خودتون متوجه بشید که چه اتفاقی افتاده ! ترجمه فارسی قطعه نخاعه، سراغش نرید. بهترین کار اینه که پی دی اف انگلیسی رو دانلود کنید و بخونید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.