یادداشت زهره عالیپور
1403/3/24
عریان، جزئی و هوشیار پیمان هوشمندزاده را میشناختم ولی در حد این که کتاب «لذتی که حرفش بود» برای اوست و من بیآن که کتاب را بخوانم به دوستم هدیه دادم. ( یک بار میان صحبتهایمان گفته بود که میخواهد این کتاب را بخرد و من هم پیش دستی کردم.) دوستم راضی بود و از آنجایی که سلیقهی کتابیمان شبیه یکدیگر است، تصمیم گرفتم از هوشمندزاده بخوانم و این اولین کتابیست که از او خواندم. جمعه را گذاشتم برای خودکشی، عنوان جذابی است که فکر آدم را درگیر محتوا میکند ولی محتوای کتاب مسیر متفاوتی نسبت به اسم روی جلد را طی میکند ظاهرا. پنج تکه نگاری کوتاه، عمیق و پر از جزئیاتی که بالأخره یک جا میگویی راست میگوید، واقعا همین است و آن قسمت را هایلایت میکنی. هوشمندزاده خوب میبیند و خوب مینویسد. حداقل دربارهی این کتاب نظرم همین است.( هنوز کتابهای دیگرش را نخواندهام.) او راه دور و درازی را برای سوژه نرفته است، سوژههایش جلوی چشم همهمان است ولی احتمالا یا مغلوب عادت شدهایم یا واقعا غافلگیریم و هوشمندزاده بدون اصرار ما را با خود همراه میکند برای دیدن همین چیزهایی که جلوی چشممان است و از زاویههایی میبیند و جوری شرحشان میدهد که تازه به چشممان میآیند. کتاب کوتاه است ولی نویسنده ظاهرا به مقصود خود رسیده و هر آنچه که میخواسته بگوید، گفته است. تقریبا همه تکه نگاریها را دوست داشتم ولی بیشتر از همه شخصیت، چراغ قوه و حلقهی جیم را دوست داشتم.
(0/1000)
زهره عالیپور
1403/3/25
0