یادداشت محمدعلی عبدالعلی زاده
1403/8/25
خدا تنهاست و بندگانش هم محکوم به تنهاییاند. کتاب «یکلیا و تنهایی او» را خواندم. ماجرا در اسراییل تعریف میشود. یکلیا دختر پادشاه است و به علت اینکه عاشق چوپانی شده است، از اسراییل طرد میشود. شبی در کنار رود، شیطان را میبیند و همصحبت میشوند. در دل این همصحبتی و داستانی که شیطان تعریف میکند، در مییابیم که انسان باید تنها باشد، چون خدا تنهاست. اگر انسان عاشقی کند، دل در بند دیگری ببندد و از تنهایی دوری کند، خدا را از یاد میبرد و به شیطان نزدیک میشود. در این کتاب، رندانه به تقابل خدا و شیطان میپردازد و خدا را نمایندهی تنهایی انسان و شیطان را نماینده عشق و لذاتی که انسان را از تنهایی دور میکند، معرفی میکند. خداوند ما را به تنهایی محکوم کرده و اگر به کمک عشق، بخواهیم از تنهایی بگریزیم، در اصل به شیطان پیوستهایم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.