یادداشت سمی

سمی

سمی

دیروز

        تخیلم او را در آسمان می‌جست، در شب‌هایی چون آن‌ها که آسمان را فراسوی مهتاب که دوست می‌داشت، با هم تماشا کرده بودیم، می‌کوشیدم مهرم را تا به نزد او بالا ببرم تا دلداریش دهم از این که دیگر زنده نبود و این عشق به کسی که آن قدر دور شده بود به آیینی می‌مانست، اندیشه‌هایم هم‌چون نیایش به سوی او بالا می‌رفت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.