یادداشت زهرا ساعدی

زهرا ساعدی

زهرا ساعدی

2 روز پیش

        من به ادبیات ایران  با عباس معروفی و گلی ترقی علاقه مند شدم. دبیرستان برای بار اول سمفونی مردگان رو خوندم و شیفته ش شدم. و حالا که بعد از چند سال برگشتم باز هم برام دوست داشتنیه. کتاب روایت زندگی یک خانواده تو اردبیل زمان جنگ جهانی دوم و رضا خانه و خط داستانیش مستقیم نیست و فلش بک های متعدد داره. بی سوادی عامل بدبختیا و مصیبت های خانواده س. و انگار نماد این بی سوادی ایاز پاسبانه. پدر خانواده مستبده و تمام تلاشش در جهت حفظ خانواده س اون طور که می خواد ولی بین بچه ها فقط اورهانه که شبیه پدر میشه. همه کاراکترها قابل ترحمن. پدر بابت بی سوادیش، آیدین بابت نرسیدن به آرزوهاش، آیدا بابت جوونمرگ شدن، مادر بابت سوختن و ساختن و اورهان بابت بدمن شدنش. بیشتر از همه دلم برای آیدای طفلک سوخت. یکی از بهترین رمان های ایرانی.
داستان اینکه من چه طور صاحب این کتاب شدم هم جالبه. سمفونی مردگان سالها تو کتابخونه ما بود و از بچگی مورد توجه من بود. یادمه از مامانم پرسیدم سمفونی یعنی چی و وقتی گفت من باز پرسیدم مرده ها چه طور سمفونی می زنن و مامان که کتابو نخونده بود جوابی نامفهوم داد. سالها گذشت و من دبیرستانی شدم و کرم کتابی شدم که توی کتابخونه بابا و مامان هم دنبال کتاب بودم. سمفونی مردگان رو خوندم و عاشقش شدم. اول کتاب تقدیم نامچه داره و دختری به اسم ماندانا اونو تقدیم کرده. با دیدن تقدیم نامچه از بابا پرسیدم کی اینو بهت داده و متوجه شدم کتاب اصلا مال عمه بوده و ماندانا هم شاگرد عمه که برای روز معلم سمفونی رو به عمه کادو داده. چه شاگرد خوش ذوقی بوده ماندانا.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.