یادداشت محمد ابراهیم آبادی

        کتاب حاضر اثر اریک امانوئل اشمیت است. نویسنده داستان عجیب و جالبی از دو زوج به نام‌های لیزا و ژیل را روایت می‌کند. این دو زوج میانسال زندگی به ظاهر زیبایی دارند اما در زندگی آنها دچار فرسودگی هایی هست که زندگی آنها را خراب می‌کند. ژیل در یک حادثه رانندگی تصادف می‌کند و حافظه خود را از دست می دهد و همسرش سعی می‌کند او را کمک کند تا گذشته ای که با هم داشتند را بخاطر بیاورد و از نو در ذهن خود بازسازی کند. اما در این میان اتفاقهایی می افتد. لیزا در بیان حقیقت به همسر خود حقیقت را پنهان می‌کند و گاهی به سوالهای ژیل پاسخ هایی دور از واقعیت می‌دهد و با گزینش کردن گذشته سعی در کنترل اوضاع را دارد. اما در اینجا نویسنده به طرز عجیبی طنزی تلخ را بین این دو زوج رقم میزند و مخاطب خود را وارد بازی پیچیده ای می‌کند. بازی هایی از طرف زن و شوهرها که گاهی به نظر ساده و بدون ایراد می آید اما در غالبی از جنایتهای ریز باعث خراب شدن رابطه زناشویی آنها می‌شود. قسمت‌جذاب کتاب لحن قلم نویسنده است که بسیار جذاب لحظه هایی غافلگیرکننده را رقم می‌زند و اذعان می‌دارد زندگی بین زن و شوهرها گاهی به جای عشق تبدیل به میدان جنگ می‌شود. مسئله ی تکان دهنده همان دروغهای ریزی است که خرابی های بزرگ را به جا می‌گذارد.
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.