یادداشت gharneshin

gharneshin

gharneshin

دیروز

        ژرمینال، خواننده را با خود همراه با کارگران به اعماق معدن می‌برد؛ او را از تک تک راه‌های تنگ و تاریک عبور می‌دهد، کلنگ به دستش می‌دهد، و او را وادار به چشیدن طعم کار در معدن می‌کند. زولا در این کتاب قصه‌ای ساده نمی‌گوید، انسان را بیان می‌کند، ظلم را نشان می‌دهد، درد شکم‌های گرسنه را به رخ می‌کشد‌. خواندن ژرمینال سفر به دنیای گرسنگی، درد، ضعف، ظلم، و عصیان است. 
زولا کارگران را کاملا خوب و مظلوم، مالک‌ها را کاملا بد و ظالم، و انقلابی‌ها را قهرمان نشان نمی‌دهد؛ او عادلانه به تصویر می‌کشد دنیای آن زمان را. در کنار گرسنگی کارگران، فساد و خیانت‌‌‌های جامعه‌شان را می‌نویسد، در کنار ظلم مالک‌ها، کمک و دلسوزی‌شان را هم می‌نویسد، در کنار شجاعت انقلابی‌ها، خشونت و ترس و خراب‌کاری‌شان را هم می‌نویسد. او نه از کسی اسطوره و قهرمان می‌سازد، نه از کسی شیطان. زولا در این کتاب فقط حقیقت را به تصویر می‌کشد.
پایان این‌ کتاب، پایانی واقعی، تلخ، و امید‌بخش بود. در این کتاب چند ایده‌ و روش برای اداره و ساختن جامعه بیان می‌شود اما نویسنده آن‌ها را کاملا بی‌طرفانه بیان می‌کند. ژرمینال تجربه‌ای لذت‌بخش توام با درد بود. گرسنگیِ کارگران، عشقِ پنهان اتی‌این، مظلومیتِ کاترین، خشم سووارین، ایمان زن ماهو، حسرت‌های هن‌بو با تمام ثروتش، و خستگی و ناامیدی‌های سگ‌جان پیر برای همیشه با این کتاب باقی خواهند ماند.
راجع به این کتاب می‌شود سطر‌ها نوشت. خیلی دوست داشتم یادداشتی کامل بنویسم اما جنگ، من را از دنیای معدن و گرسنگی بیرون کشید، و به درون دنیای موشک و انفجار انداخت. 
به امید روز‌های بهتر که دوباره این کتاب را بخوانم و درباره‌اش بنویسم. 
      
56

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.