یادداشت غلامحسین دریانورد
1401/9/24
«چگونه کتاب نخوانیم» این کتاب که سوژه اصلی آن کتابخوانی است با نام عجیبی نظرها را به خود جلب میکند. توضیح ناشر در پشت جلد «چگونه کتاب نخوانیم» آن را کتاب طنزی معرفی میکند که برخلاف نام خود با معرفی آثار برجستهٔ ادبیات کلاسیک و بعضی آثار روز دنیای انگلیسیزبان، خواننده را به کتابخوانی دعوت میکند. نویسنده در ابتدای کتاب میگوید اگر این کتاب را بخوانید، دیگر تا آخر عمر نیاز ندارید حتی یک کتاب دیگر بخوانید. اما وقتی کتاب را زمین میگذاری تازه یاد تمام چیزهایی که خوانده و نخواندی میافتی و دلت میخواهد با نگاهی جدید همه را بخوانی. دوست داری نگاهی به کتابهای جین آستین بیندازی و ببینی واقعا در روزگاری میانه جنگ، از عشق و ازدواج چه گفته بود؟ یا چرا وقتی سیلویا پلات بخوانی باید کَلَکَت کَنده شود؟ شرقشناسی ادوارد سعید چه ربطی به کاریکاتور نژادپرستانه دارد؟ و هزاران سوال از این دست که بیپاسخ میماند و فقط کنجکاوی تحریک شدهات رهایت نخواهد کرد. «چگونه کتاب نخوانیم» برخلاف ادعای متحد کردن تنبلهای جهان، اتفاقا برای آدمهای کتابخوان است. اگر با کتاب میانهای نداشته باشی، نه طنز جذاب آن را درک میکنی نه حوصله خواندنش را خواهی داشت. فقط یک خوره کتاب میتواند با جوکهایی که برای رمانهای انگلیسی و روسی و یونانی گفته شده، قهقهه بزند. اگر سنخیتی با ادبیات و کتابها ندارید، این کتاب هیچ جذابیتی برایتان نخواهد داشت و طنز و کنایه آن را درک نخواهید کرد. باهم بخشهایی از پیش گفتار و مقدمه کتاب را میخوانیم: «دیگر هیچکس وقت کتاب خواندن ندارد. من حتی برای ویرایش این کتاب هم وقت نگذاشتم، اما به شما یک قول میدهم؛ اگر بتوانید بخشهایی از این کتاب را بخوانید، دیگر تا آخر عمرتان لازم نیست کتاب بخوانید! جای اینکه به خودتان زحمت بدهید و معرفی و نقد پشت جلد کتابها را بخوانید، یک نگاه گذرا به این صد – دویست صفحه بیندازید و بعد وانمود کنید محشرترین کارهای ادبی تاریخ را خواندهاید. این به نفع کسانی است که: اصلا کتاب نمیخوانند. خیلی کم کتاب میخوانند. زندگی میکنند که کتاب بخوانند و برعکس. این کتاب برای آنهایی که اصلا کتاب نمیخوانند، خیلی خوب است. همه، حتی آنهایی که قرنی یک بار فقط لای یک کتاب را باز میکنند، عقلتان را از روی این میسنجند که چطور درباره کتابی که خواندهاید حرف میزنید. من یادتان میدهم چطور فقط یک نگاه به کتابهایی که دوستان پرافادهتان معرفی میکنند بیندازید و بعد رویشان را کم کنید! کتاب چگونه کتاب نخوانیم یادتان میدهد چطور هر چیزی را که باید بخوانید، تندتر بخوانید: کافی است سه کلمه در میان بخوانید! ما تنبلهای دنیا متحد میشویم! کتابهای قطور را شکست میدهیم! روزگار کتابها را تیره و تار میکنیم. حق گنده دماغهای کله پوکِ زیاد درس خوانده را کف دستشان میگذاریم و نفس راحتی میکشیم: «آره، من یولیسیز جیمز جویس رو خوندم… آخرش با یه صحنه محشر تموم میشه.» چیزی بدتر از کتاب وجود ندارد! اصولا کتاب خواندن، یک مکالمه یک طرفه و طولانی است. تصور کنید کتاب محبوبتان را در کافه ملاقات میکردید. او شروع میکرد به پرچانگی و حال همه را در آن کافه به هم میزد. حتی اگر کتاب محبوبتان رمانی از بوکوفسکی بود شما مجبور بودید کنارش بنشینید و ساعتها به داستانهای او گوش کنید طوری که آخرش دلتان میخواست خودتان را بکشید. چیزهای دیگری که سرگرم کنندهتر از کتاب خواندن هستند، عبارتاند از: خیره شدن به شمع، خیره شدن به دیوار، چشم دوختن به دوردستها و خیره شدن به هیچ چیز خاص.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.