یادداشت صَعوِه

صَعوِه

1403/02/04

                تو گزارشات هر چی به ذهنم رسیده رو گفتم.
تا سخنرانی آخر خیلی شاکی بودم از شریعتی. شایدم مشکل این بود که من نباید سال ۱۴۰۳ سخنرانی های سال ۱۳۴۵ یا ۵۰ رو بخونم!
آخه مثلا داشت زن رو مدح می کرد؛ ولی توضیح نمی داد چطوری. نمی تونست بگه؛ کلمه نداشت یا نمی شناختش رو نمی دونم!

فاطمه در «فاطمه فاطمه است» که همش ضعیف بودنش تاکید می شد و احساسی بودنش. در خصوص زندگی شون هم داستان های تکراری بچگیام بود و بس.
حرف های آقای شریعتی در فاطمه فاطمه است نیاز به تمیز کردن دارن؛ یعنی اگه خیلی پیگیر باشی می نشینی سر وقت حرفا و جدا می کنی چی به درد الان می خوره چی نه.

سخنرانی دوم باز نسبتا بهتر بود. اما همه جای این دو تا سخنرانی؛ زن مثل یک موجود غیر انسان تصور می شد. جنسیت شکاف عظیمیه تو سخنان شریعتی.
«حقوق انسانی زن رو بهش بدین!» مگه زن یه گیاهه؟ یه حیوونه؟ حقوق منو کی می خواد بده؟ مرد مگه صاحب منه که بخواد حقوقم رو بهم «بده»؟ 
مرد حق داره احترام بذاره بهش و حق که نه؛ باید بذاره!
اینه که کلمات بار خودشونو بیشتر از معنای نهاییشون به نمایش می ذارن!

سخنرانی سوم بدک نبود. جز اینکه من باید از مرد تمکین کنم و غریبه بی اجازه آقا راه ندم خونه و توضیح هم داده نمی شه که چرا من باید تمکین کنم و اصلا تمکین شریعتی یعنی چی. و خب نه دیگه. واقعا پیاده شه با هم بریم.

اما آخری!
خیلی حال کردم جدی با این یکی. با روشی که درست توضیح داده. 
اسم سخنرانی حجابه؛ و حرفای شریعتی جز یکسری جاها خیلی خوبه. خیلی قشنگه.
در جا انداختن هر مطلبی روش درستش رو باید پیدا کرد؛ و اون روش قطع به یقین نه زوره؛ نه محروم کردن؛ نه حتی تذکر رو مخ کلامی!
اگر واقعا مسئله ست برای آقایون بالایی؛ روش درستش رو اول یاد بگیرن؛ بعد تلاش کنن پیاده کنند. همین طوری نمی شه.
به خاطر همون آخری نیم ستاره بیشتر می دم و خلاصه که آخر کار فیلم کل فیلم رو جمع کرد.
عزت زیاد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.