یادداشت زینب الاعلی

بریده کتاب
        بریده کتاب🏴: محرم آمد🏴
بادی آرام بادکنک را مثل پرچم در هوا تکان داد ناگهان باد تند شد و نخ بادکنک را از دست صالح بیرون کشید و برد سمت خیابان صالح دست بابا را رها کرد و دوید دنبال بادکنک مادر جیغ کشید و بابا پرید وسط خیابان صدای ترمز شدیدی مثل جیغی ترسناک همه را متوجه اتفاق کرد
📚نویسنده: رحیم مخدومی‌شربیانی ✍🏻


      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.