یادداشت سودآد

سودآد

سودآد

1403/6/3

        یک عمر میدوی تا بین جماعتی پذیرفته شوی .یک دفعه دنیا سنگی در مسیرت می اندازد که کله پا میشوی. حالا همان جماعتی که برای رسیدن بهشان میدویدی  به تو میرسند. سری تکان میدهند و از رویت رد میشوند. تو میمانی، با درد زخم کله پا شدن. اما بقول قیصر:« زخم پوستی کجا؟زخم های دوستی کجا؟».دردی که صدای نعره های ایوان ایلیچ را تا آسمان بالا میبرد. زخم دوستی بود.تنهایی که تا مغز استخوانش نفوذ کرده بود و هیچ کدام از آن اشراف که ایوان تمام عمرش برای شبیه آنها شدن خودش را به این در و آن در میزد به دادش نرسیدند وتنها  گراسیم خدمتکار ،ذره ای از دردش را تسکین داد.
تولستوی، تنهایی آدمی  در آخرین لحظات زندگی را به طرز بی رحمانه ای ،خوب به تصویر می‌کشد.

ترجمه کمی سنگین بود از لغات ناملموس استفاده کرده بود
      
14

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.