یادداشت بابک
5 ساعت پیش
جولین بارنز از عشق واقعی ۳۰ ساله بین خودش و همسرش میگه وقتی که در سوگ همسرش نشسته. او عشق رو به بالنسواری تشبیه میکنه… به اینکه سوار میشی، اوج میگیری اما همیشگی نیست…فرود میای جایی که تصور نمیکنی و حتی ممکنه دچار سانجه بشی، سقوط کنی. • دو تا آدم را که تا به حال کنار هم قرار نگرفتهاند،کنار هم میگذارید. بعضی وقتها مثل اولین باری میشود که تلاش شد تا بالونی هیدروژنی را به بالون هوای گرم ببندند؛ ترجیح میدهید اول بسوزید و بعد زمین بیفتید یا اینکه اول عشق زمینتان بزند و بعداً شما را بسوزاند؟ گاهی شدنیست و یک چیز تازه درست میشود و دنیا عوض میشود. در آن شوق آغازین، در آن شور طوفانیِ برخاستن، آن دو با هم، بهتر از هرکدام به تنهایی هستند. بعدش، یکوقتی، دیر یا زود، به خاطر فلان یا بهمان علت، یکی از آن دو نفر کم میشود. و چیزی که کسر شده بیشتر است از مجموع همهی آنچه بوده است. از نظر ریاضی البته احتمالاً ممکن نیست؛ اما از نظر احساسی چرا. • اين كتاب از سه جستار تشكيل شده ، دو جستار اول که جذابیت کمتری نسبت به سوم داره اما به قول مترجم کتاب،در جستار سوم خواننده مزد صبوری اش را میگیرد. • یک یا دو سال بعد، وقتی زنم مُرد، برایم نوشت: “چیزی که هست این است که - طبیعت بسیار دقیق است؛ رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است؛ این است که به گمانم انسان یک جورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمیبود، اهمیتی هم نمیداشت.” • از خوندنش لذت بردم چون بیان واقیعت بود. کتاب کم حجمی هست اما به عمد خواندنش رو طول دادم تا ذره ذره درونم حل شه. ۵/۵
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.