یادداشت علی حاجی‌اکبری

معماری و راز جاودانگی: راه جاودانه ساختن
        چرا بناهای کهن را بسیار دوست داریم؟ چرا در یک خانهﻱ روستایی که سازندگان‌ش architect  هم نبودهﺍند، احساس خوبی داریم؛ احساسی که شاید در خانهﺍی طراحی معماران معروف نداشته باشیم. چرا در برخورد با بعضی بناها احساس خوبی داریم؟ کوچکﺗرین واحد سازنده(اتم)ﻱ دنیای ما چیست؟ اتم؟ ذرات زیراتمی؟ مجموعهﺍی از روابط و نسبتﻫﺎ؟ الگوها؟ الگو چیست؟ زبان چیست؟ زبان الگو چیست؟ یک چیز چه زمانی زنده ﻣﻰشود؟ آیا میﺗﻮان بنایی، محلهﺍی یا شهری زنده ساخت؟ چگونه؟
آیا زبان الگوها ﻣﻰتواند به زنده شدن دنیای ما کمک کند؟ چگونه؟ چگونه ﻣﻰتوان به زنده بودن یک الگو یا یک زبان الگو پی برد؟ چگونه ﻣﻰتوان الگوهای زنده را کشف کرد؟ آیا ﻣﻰتوانیم از احساسمان برای کشف الگوهای زنده کمک بگیریم؟ آیا احساس قابل اعتماد است؟ آیا با سیستم مدولر ﻣﻰتوان بنا یا شهری زنده ساخت؟ چگونه باید بنایی با طرح زنده را، ساخت؟
کریستوفر الکساندر ﻣﻰگوید.
معماری و راز جاودانگی ؛ راز بی‌زمان ساختن،
عنوان بسیار جذابی دارد؛ برای انسان؛ که به خاطر جاودانه‌گی، به زمین ﻣﻰآید؛ و در جست و جوی چشمهﻱ آب حیات تا اعماق تاریکﺗﺮین غارهای جهان سفر ﻣﻰکند. این کتاب از نخستین‌هایی‌ست که به روش طراحی  ﻣﻰپردازد. کریستوفر الکساندر، استاد معماری دانش‌گاه کالیفرنیا در برکلی، در زمینهﻯ طراحی زبان خودش را دارد و البته صاحب نظر است. در این کتاب، پس از مقدماتی دربارهﻯ «الگوها»، «زبان الگو» و «الگوهای زنده» و معرفی این مفاهیم، به قسمت حساس ماجرا ﻣﻰرسیم؛ جایی که آقای الکساندر در مورد روش طراحی و ساخت خود سخن ﻣﻰگوید.
در طول مطالعهﻯ این کتاب، متوجه مفهومﻫﺎیی شدم، که در نظریهﻯ طراحی وی نقش مهمی بازی ﻣﻰکنند؛
از جمله زبان؛ توجه کنید که زبان تشکیل شده است از مجموعهﺍی از واﮊهﻫﺎ؛ و قواعدی که امکان ترکیب این واﮊهﻫﺎ را به منظور رسیدن به ساختﻫﺎی معنادار فراهم ﻣﻰکند. زبان مفهوم بسیار بسیار مهمی است؛ دست کم نگیریدش.
مفهوم دیگر، اتم یا کوچکﺗﺮین ذرهﻯ سازندهﻯ هستی است. زمانی تصور ﻣﻰشد اتم این نقش را به عهده دارد؛ بعد فهمیدیم خود اتم از ذرات کوچکﺗﺮی ساخته شده؛ ذراتی که آنﻫﺎ هم تجزیهﭘﺬیرند؛ و این روند تجزیهﻯ ذرات، تا کجا ادامه دارد؟! خدا ﻣﻰداند. الکساندر ﻣﻰگوید نقش اتم را ذرهﻯ خاصی به عهده ندارد؛ این الگوها هستند که در نهایت جهان ما را ﻣﻰسازند؛ خود اتمﻫﺎ، الکترونﻫﺎ، پروتونﻫﺎ و... از الگوها تشکیل شدهﺍند.
اما الگو. واﮊهﺍی که در طول مطالعهﻯ کتاب، بارها با آن برخورد ﻣﻰکنیم. الگو در این کتاب، مجموعهﺍی از روابط و نسبتﻫﺎست، بین اجزای یک چیز، و آن چیز هویت‌ش را از آن الگو ﻣﻰگیرد؛ و اجزای‌ش نیز خود مجموعهﺍی از روابط و نسبتﻫﺎ هستند. هر بنا، هر شهر و هر محصولِ فرآیند طراحی نیز از الگوها ساخته ﻣﻰشود؛ پس زبان الگو وارد بحث ﻣﻰشود؛ برای ساخت یک چیز هم به الگوها(واﮊگان) نیاز داریم، هم به قواعدی که امکان ترکیب این الگوها را فراهم کند؛ یعنی به زبان.
کریستوفر الکساندر در ضمن معرفی الگو و زبان الگو، ما را با پرسشﻫﺎیی درگیر ﻣﻰکند؛ از جمله این که چرا در برخورد با طبیعت، بناهای کهن، بناهای روستایی یا... احساس خوبی پیدا ﻣﻰکنیم؟ احساسی که در شهرهای امروزی گم شده است. انگار بعضی بناها زنده و برخ ﻣﺮدهﺍند. او در مورد زنده بودن یا نبودن بنا، شهر یا... صحبت ﻣﻰکند؛ از نظر او زنده بودن در گرو این است که نیروهای متضادی که در یک زمینه ایجاد ﻣﻰشوند، امکان آزاد شدن بیابند؛ در این صورت سیستم زنده و خودبان خواهد بود؛ و در غیر این صورت مرده و خودویرانﮔﺮ.
آن چه ﻣﻰتواند امکان آزاد شدن نیروهای متضاد موجود در یک سیستم را فراهم کند، الگو و زبان الگوست؛ یعنی زنده بودن یا نبودن یک سیستم بستگی دارد به الگوهای تشکیلﺩهندهﻯ آن؛ و نحوهﻯ ارتباط این الگوها. اگر یک زبان الگو چنین قدرتی را دارا باشد، زنده و در غیر این صورت مرده است.
این کتاب که به همت انتشارات دانش‌گاه شهید بهشتی و با ترجمه دکتر مهرداد قیومی بیدهندی خیلی وقت‌ است منتشر شده است، هنوز هم توسط بسیاری از طراحان به خصوص طراحان معمار و به خصوص‌تر دانش‌جویان معماری خوانده نشده است! 
نسخه‌ی کامل این یادداشت در مجله‌ی الکترونیکی یانون‌دیزاین منتشر شده.
      
1.1k

28

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.