یادداشت nazgol

nazgol

nazgol

1404/6/16

        حرفی برای گفتن نمی مونه این کتاب خیلی درد داشت خیلی 
جزوه کتابایی بود که خیلیی زیاد باهاش گریه کردم یه تیکه هایی کتاب و می بستم و فقط گریه می کردم 
عاشق شخصیتاش شدم باهاشون خیلی زیاد حال کردم  
تک تک شخصیتا دوستام بودن و  تو کل کتاب  انگار برای  آشنا های خودم اتفاقی افتاده براشون گریه کردم  
اینکه همه میگن نه خوب نبود الکی خیلی مشهور شده واقعا  حرف اضافیه 
آره یه بخشایی از کتاب نامفهوم یا اینکه روندش کند بود اما نامفهوم ها آخر کتاب مفهوم میشن و روند کندش هم ارزشش رو داشته 
این کتاب یه کاری میکنه بعضی چیزای جزئی براتون خیلی مهم بشن
 من یک نفس عمیق به جایه سونی کشیدم 
به صدای قلبم  به جای کُر گوش دادم 
به راه رفتنم توجه کردم و قدردانش بودم به جای نئو
 سعی کردم عاشق تک تک جزئیات وجودم باشم به جای هیکاری 
و در آخر به جای سم ۲  به ستاره ها نگاه کردم و امیدوارم بودم که یه روز ستاره ها سقوط نکنن 
کفش های کهنه سفید ، هندزفری ، گوشی کوچیک مخصوص آهنگ گوش دادن ،کتاب هملت شکسپیر ، کتاب بلندی های بادگیر، قصه های پریان ،کارت های  بازی  و مهم ترین فهرست دستاورد ها ازتون ممنونم نشون دادید خیلی چیز های ساده  می توانن معنی بیشتر داشته باشن 
سونی ، نئو ،کُر ، هیکاری و صد البته سم  ها عاشقتونم 
      
11

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.