یادداشت زهرا عشقی مُعز

گل های پیاده رو
        رنگی شدن دنیا، با مهربانی.
اوایل کتاب سیاه سفید بود، و فقط لباس کودک داستان ما رنگی و قرمز.( و البته گلهایی که میچیند هم رنگی بودن. و یک جا خانمی که کتاب میخوند یک آدم با لباس رنگی بود، بین انبوهی از آدم های سیاه و سفید)
در ادامه بچه، گلها رو از گوشه کنار مسیر چید ، و از زمانی که اولین گل رو به کبوتر مرده هدیه کرد، دنیا شروع کرد به رنگی شدن... .
کتابِ بدون متن جالبی بود.روح  شعر درش جاری بود، به لحاظ لطافت.

مدت هاست که این کتاب در لیست خواهم خواند من بود، و امروز در کمال ناباوری، وقتی میخواستم از بخش کودک کتابخانه بزنم بیرون، و کودک درونم پاش نمی اومد و میگفت یه ذره دیگه، یه کوشولو🤏، شروع کردم به نگاه کردنِ همینجوری رندوم و الکیِ یه قفسه جدید، که اینو دیدم و چشمام برق زد=) خوشحال شدم خب دوستان. 
      
9

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.