یادداشت پانیذ مالکی

ربه کا
        راوی داستان شخصی است که هرگز اسمش را نمی‌فهمیم.دختری جوان و بی تجربه و یتیم، در خدمت پیرزن، بدون داشتن آرزو و چشم اندازی در آینده می‌زیست. زندگی اش با آشنایی او با آقای ماکسیم دوینتر که ۲۰ سال از خودش بزرگتر بود و در خانه ی مجللی به نام‌ مندرلی می‌زیست، دچار تحول می‌شود؛ با او ازدواج می‌کند و به مندرلی می‌رود. 
در ابتدا خود را روی ابر ها تصور می‌کرد و چیزی بیش از این نمیخواست، اما رفته رفته با اتفاقات و داستان های عجیب در مندرلی مواجه میشد. نشانه ها او را به سمت و سوی جنایتی که در گذشته انجام شده بود می‌بردند و واقعیت ها را به روی او می‌گشودند..
اما آیا زندگی اش رویایی که تصور می‌کرد او را خوشبخت کرده باقی ماند؟
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.