یادداشت H.Gh
دیروز
داستان در مورد پسری به اسم داگ هست که به شهری جدید مهاجرت کرده اند و اتفاقات ناخوشایندی برایش در آنجا رخ میدهد. اگر اول به سراغ نکات مثبت بروم ، نویسنده توانسته فضایی واقعی و قابل درک رو برای مخاطب ایجاد کنه. همه ی ما به نوعی توانستیم با داگ و احساسات سرکوب شده اش ارتباط برقرار کنیم. اما نکات منفی این کتاب قابل چشم پوشی نیستند. اول از همه من ابتدا فکر میکردم داستان اثری ضد جنگ است و قرار است مظلومیت جنگ زده های بی گناه ویتنام را نشان دهد ، اما ظاهراً این هدف نویسنده نبوده است. نویسنده در لایه های زیرین کتاب نوعی حس ترحم به سربازان آمریکایی را القا میکند . طوری که آنها ( که با بی رحمی خون افراد زیادی را ریخته اند)را درک میکنیم و حس همدردی پیدا میکنیم. نکته ی بعدی در رابطه ی داگ و لیل است. ما به تدریج شاهد علامت های ایجاد علاقه نسبت به لیل ،در درون داگ هستیم .( با توجه به اینکه هر دو نوجوان هستند این موضوع بیشتر حائز اهمیت است) و أخرین نکته هم پایان بی معنی کتاب است. شما رو نمیدونم ، اما خود من فکر نمیکنم چیزی از این کتاب یاد گرفته باشم، مدام منتظر پایان فوق العاده کتاب بودم که به من درس بزرگی بدهد، اما اینگونه نشد . در کل به نظر من ، از کتاب « فعلا خوبم» بیشتر از یک سرگرمی نمیتوان انتظار داشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.