یادداشت فاطمه شایان پویا
1400/9/15
کتابی که فرصت کردم در اوج سرشلوغی این روزهای پر ماجرا بخونم این #کتاب بود: #پروانه_ای_که_سوخت نوشته: #سارا_عرفانی عزیزم که شامل روایت هایی داستانی از زندگی و شخصیت #شهید_نواب_صفوی و شکل گیری جمعیت #فداییان_اسلام و هدف و چارچوب اسلامی آن و بیان تفاوت های آن با گروه های تروریستی بود. این کتاب از تولد و کودکی مجتبی نواب صفوی شروع شده بود و به بیانی ساده و روان، توضیحاتی از خانواده و محیط زندگی و تربیت او و شکل گیری و ریشه دواندن عقاید در وجود او داده بود. در ادامه به بیان نکات مورد اهمیت برای جمعیت فدائیان اسلام پرداخته بود و چگونگی عملکرد شجاعانه آن ها در زمان خفقان و خیانت شاهنشاهی پرداخته بود. در آخر به نحوه دستگیری و شهادت مظلومانه ولی پر اقتدار این جوانان مومن و شجاع پرداخته بود و در کل کتاب جامع و مانعی بود که اطلاعات پرمغزی را در حجمی کوچک و بیانی شیوا در اختیار مخاطب قرار می داد. در ادامه برشی از کتاب رو می خونید: " گفتم: من هرگز با هیچ پادشاهی ملاقات نکرده ام؛ اما چون تو سید هستی و از نوادگان رسول خدایی، برای نصیحت اومدم. ای پسر عمو اگر شده، روی پشت بام خونه های مردم گندم بکارید و رفع احتیاج کنید؛ اما از بیگانگان رفع احتیاج نکنید. این خیلی بهتر از اونه که دست گدایی و احتیاجبه سوی دشمنان اسلان دراز کنی. بعدها شنیدم روزنامه های عربی نوشته اند شاه حسین چنان تحت تاثیر حرف های نواب صفوی قرار گرفته که دیگه سوار ماشین شخصی اش که ساخت انگلستان بوده، نشده و اون رو فروخته." ...
(0/1000)
1401/8/8
0