یادداشت 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸
1403/5/1
کم سن و سال که بودم،وقتی یه کتابی از انتشارات قدیانی میخوندم صفحه های آخر و بعد تموم شدن داستان تبلیغ کتاب هوشمندان سیاره ی اوراک رو میدیدم و همیشه تو ذهنم بود یه روزی باید بخونمش و اون روز هم بالاخره رسید:) نمیدونم از اُناش های زمینی بگم،از پاتسی هایی که هرکدوم مخصوص یه کاری بودند ، از درختهای خرمالو،از ویلن زن نابینا یا از گال آداپا که ازش صدای قناری میاد؟:) اولش با خودم گفتم خب کتاب ایرانیه و مال نوجوان و از اون جایی که زیاد تجربه ی خوبی از خوندن کتابهای نوجوان ایرانی ندارم (به دلیل اینکه معمولا هر کتاب نوجوان ایرانی ای که خواستم بخونم بد از آب در اومده غیر موارد معدود)و این کتاب هم علمی تخیلی بود فکر میکردم وای!عجب چیز خنده داریه ولی اصلا با تصوراتم جور درنیومد و فهمیدم یه سری کتابهایی هم هستن که میون کلیشه هایی که این روزها وجود داره گم شدن ... کتابهایی که ارزش خوندن رو دارن ... و یکی از این کتاب ها هوشمندان سیاره ی اوراک بود. داستان هوشمندان سیاره ی اوراک از جایی شروع میشه که یه دختربچه به اسم صبا طی یه اتفاقاتی پاش به سیاره ای به اسم اوراک کشیده میشه و این اتفاقات هم انقدر زیادن که نمیشه توی چند خط گفت!حالا این سیاره ی اوراک پر آدم ها ، یا بهتره بگم هوشمند هاییه که زندگی هاشون مثل ربات هاست.همه چیز عین همه و تنها چیزی که از بچگی به خورد مغزشون داده شده اینه : عشق و محبت و غم و اندوه و هیجان و شادی و هر احساس دیگه ای اُناش های زمینی هستند (توی یادداشت های کتاب نوشته بود : اُناش به زبان سومری به معنی ناتوانی و بیماریه)و برای انجام هرکاری فقط از عقلشون استفاده میکنن یا محاسبه میکنن.صبای این قصه هم یه دختر بسیار احساسی و مهربونه و وقتی وارد اوراک میشه،باعث وقوع اتفاقاتی میشه که... قلم نویسنده جوری بود که حس میکنی توی سیاره ی اوراک قدم میزنی.خیلی قلم خوبی داشت و اینکه کتاب ایرانی بود باعث میشد باهاش بیشتر خو بگیری و ازش چیزی کم نمیکرد ... به نظرم اصلا این کتاب از خیلی از کتابهای خارجی کلیشه ی به قول معروف اجق وجق که علمی تخیلی هستن،یه سر و گردن بالاتر بود! کتاب شخصیت پردازی خوبی داشت غیر کودکی های صبا و همچنین زنبق،این دوتا به عنوان دخترهای دوازده ساله خیلی بد شخصیت پردازی شده بودن .در واقع به نظرم دختربچه های دوازده ساله این شکلی نیستن و یکم توی شخصیت پردازی شون اغراق شده بود...البته داستان قدیمیه و امروزی نیست و بعید نیست این قضیه درش تاثیر داشته باشه. و یه نکته ی دیگه هست...عشق و محبت و دوستی و تموم احساساتی که صبا به ساکنین اوراک میداد. اصلا دقت کردید توی همه ی کتابها احساساتی مثل عشق و محبت و دوستی و وفاداری هستن که باعث میشن شخصیت ها به هدفشون دست پیدا کنن؟این خیلی عجیبه ولی احساسات یکی از مهم ترین عنصرهای یه قصه ست و این کتاب به قشنگ ترین شکل ممکن احساسات صبا و شخصیت های دیگه رو نشون داده، احساساتی که در نهایت منجر به وقوع اتفاقات مهم داستان میشن. خلاصه بگم؛این کتاب رو خیلی دوست داشتم و ارزش خوندن رو داشت. پ.ن:داشتم فکر میکردم اگه این کتاب رو یه فرد خارجی نوشته بود بعید نبود تا الان ده تا اقتباس سینمایی ازش ساخته باشن !
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.