یادداشت Arash
1404/4/12
تصور خیلی ها از سفر، رفتن به جایی بسیار دور است. در حالی که گاهی وقت ها همین نزدیکی ها هم اتفاقی های خوبی می افتد. وقتی خود «سفر» در ذهن اصالت پیدا کند، حتی یک جابجایی یک روزه هم می تواند حال آدم را بهتر کند. (متن کتاب) سفر فقط یه جابجایی نیست بلکه باعث میشه به خودمان نگاهی بیندازیم. سفر باعث میشه از نقطه امن خودت خارجی بشی و با آدم و فرهنگ ها مختلف آشنا بشی شاید دلیل اینکه آقای ظابطیان خودمونی مینویسد همین باشد: تا نشانمان بدهد دنیایی که از پشت اخبار، شایعات و ترسها میبینیم، خیلی وقتها حقیقت ندارد. وقتی راه میافتی، میبینی انسان بودن یعنی توانایی دیدن زیبایی حتی در غریبهترین جاها. البته در این کتاب نشان می دهد که می تواند سفرنامه ای پر از اطلاعات مقصد بنویسد ولی همون لحن صمیمی و خودمونی آقای ظابطیان ترجیح میدم. به جای اطلاعاتی تور های گردشگری از چیز هایی می نویسه که تجربه کرده و در دنیا سفر کمتر از آن به چشم میخورد. از اینجا به بعد شاید از کتاب اسپویل بشه:) سفرنامه ای در سه فصل به سه کشور نزدیک به ایران عزیزمان. بهار در تاجیکستان که میتونم بگم کشوری در دل زبان و ادب پارسی. مهم ترین مکان ها دوشنبه _پایتخت_ به نام و مجسمه یکی از شاعران فارسی زبان گذاشته شده است. تاجیکی ها فارسی را به صورت شیرین و جذاب صحبت می کنند. کلمات خوبی هم برای بعضی اشیا استفاده می کنند مثلا به چای سیاه میگن چای کبود. دلم میگیره کشورم ایران مثل تاجیکی ها به زبان فارسی عشق نمی ورزند. تابستان در آذربایجان کشوری با درآمد نفت سعی در ساختن شهر هایی مثل نیویورک و ... را دارند در حالی که در بافت سنتی آن میتواند فقر را احساس کرد. سازه های بزرگی جهت نشان دادن در عرصه جهان ساخته شده است. کشوری دوست داره چیز های از ایران وارد فرهنگ خود شده است به نام خود ثبت کند. حمامی در این کشور وجود داره فکر نمی کردی اصلا وجود دارد. پاییز در گرجستان کشوری که بارها توسط پادشاهان ایرانی فتح و مردم آن کشته شده است ولی باز هم با آغوشی باز از ایرانیان استقبال میکنند. با راننده تاکسی در این سفر آشنا میشی که نمونه بارز انسانیت هنوز وجود داره. دوست دارم بیشتر بنویسم ولی تا همینجا هم زیاد سعی کردم چیزی را از این سه سفرنامه کوتاه نگم مثل بقیه کارهای آقای ظابطیان روان و جذابو دوست داشتنی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.