یادداشت سارا حسینی
1402/4/30
کودکان در روضهها و هیئات، معمولاً پیش مامانها مینشینند. در تاریکی پشت پرده که زنها اغلب شنوندهاند و در جمع تنهاییهایشان، آرام و بیصدا گریه میکنند یا پراکنده روی پا یا سینه میزنند؛ خردسالان بازیگوش، حوصلهٔشان سر میرود. آخر حتی در مردانه نیستند که اندکی نور افتاده باشد و بشود دستهٔ منظم سینهزنان را تماشا کرد. برنامهٔ سخنران و مداح هم برای بزرگسالان است و بچهها معمولا خوب متوجه نمیشوند که آنها چه میگویند و برای چی و کی چنین عزاداری میکنند، گاهی هم طفلیها عوض ثواب، کباب میشوند؛ مثلا وقتی آنسوی پرده، روضهخوان نمیبیند خردسالانی نشستند که تاب روایت خشونتهای اشقیا و کوه غم اولیا را ندارند و میخواند که میخواند. برگزاری برنامهای متفاوت و مختص کودکان، در یک جای آرام و بیسر و صدا، لازم است. آنها آیین عزاداری خاص خودشان را میخواهند؛ قصهٔ خودشان، روضهٔ خودشان و سینه زنی خودشان. ساختن کاردستی، کشیدن نقاشی و خوردن خوراکی و گرفتن جایزه هم از آن چیزهاست که نمکگیرشان میکند. مجموعهٔ دهجلدی «قصههای عاشورایی» نشر قدیانی، نوشتهٔ فریبا کلهر، این شبها دارد به ما کمک میکند که ماجراهای کربلا را برای بچهها روایت کنیم. کتاب، زبانی کودکانه ندارد و تعداد کلماتش زیاد است و شاید برای گروه سنی ج مناسب باشد؛ اما میتوان از متن و تصاویرش در بازروایت شفاهی ماجراها برای گروه سنی الف و ب کمک گرفت. تصاویر کتاب، زیبا و گیراست و داستان هم شخصیتها و اماکن را تا آخر داستان لو نمیدهد؛ مثلا بهجای امام حسین میگوید: مرد آزاد یا به جای کوفه میگوید: شهر فراموشی و در پایان، اسم اصلی شخصیت و مکان را به بچهها میگوید. در بین گشتوگذارهایی که کردم؛ بهنظرم مجموعهٔ «قصههای عاشورایی» فعلاً یکی از مناسبترین مجموعهها برای این محتواست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.