یادداشت ریحانه شهبازی

        برای مخاطب امروز، شاید نوع نگاه نزار قبانی به زنان و عشق قابل نقد باشه. برای مثال تو بعضی اشعار، مفهوم مدنظر از زنانگی باعث شد خیلی باهاشون ارتباط برقرار نکنم؛ اما در کل «تاریخ زنان را این‌گونه می‌نویسم» کتاب دوست‌داشتنی و لذت‌بخشی برام بود.

با من به دریا می‌آیی؟/ (۳)
بیروت شبیه جوهری بنفش
میان انگشت‌هایم از هم پاشید
و ترکش‌هایش صدا و ورق‌هایم را زخمی کرد
به یاری‌ام برخیز در ترمیم چهره و زبانم...
و زبان، قطارِ کُند و شبرویی‌ست
که مسافرانش از فرطِ عذاب، خودکشی می‌کنند
بیا تا حروف الفبا را بمباران کنیم
می‌شود تو را به دور از خطوط عربی دوست بدارم؟
به دور از دستورهای عربی، آمد و شد عربی
و وزن‌های عربی؟
فعولن مفاعیلن فعولن مفاعیلن
می‌شود با تو در کافه تریا بنشینم
بی‌آن‌که امروالقیس در کنار ما نشسته باشد؟
فعولن مفاعیلن فعولن مفاعیلن
می‌شود با تو برقصم
بی‌آن‌که بُحتُری نیز با ما به رقص برخیزد؟
فعولن مفاعیلن فعولن مفاعیلن
و بعد... می‌شود تو را نیمه شب به خانه برسانم
بی‌آن‌که عنتره العبسی کشیک ما را نکشد؟
وای... چه سخت است شعر چشمانت را
تحت مراقبتی شدید سرود...
و در شب موهایت
تحت مراقبتی شدید گشت...
وای... چه سخت است که تو را
میان دو فتحه یا دو همزه یا دو نقطه دوست داشت!
چرا با هم از این قطار نگریزیم
و به زبان دریا سخن نگوییم...
      
7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.