یادداشت مریم دلاوری

                وقتی داشتم در کتابفروشی به تو با تردید نگاه میکردم، دختر زیبای فروشنده گفت انتخاب خوبیه. گفتم: دنبال یک کتاب با جمله های اغراق آمیز انگیزشی نیستم، همان هایی که خودم بلدم. میخواهم چیزی به من اضافه کنه. این بار او تردید کرد اما خندید و گفت: نه کتاب خوبیه.
تو را خریدم با این پیش فرض که بالاخره انیمیشن های پیکسار را دوست داری و میتونه باحال باشه.
اما باحال نبود، فوق العاده بود.
در هنگام خواندن یک جاهایی کم می آوردم و بلند می شدم و کتاب را می بستم و راه می رفتم. همسر تعجب میکرد. میگفتم: چطور میتوانند آنقدر به جزئیات توجه کنند، دارم دیوونه میشم. این حجم از رویکرد حل مساله داشتن به دنیا و کسب و کار در هیچ کتاب دیگه ای برام تعریف نشده بود.
بارها و بارها این کتاب را به دیگران هدیه دادم. چون تک خوری ممنوعه