یادداشت مرضیه اعتمادی
1403/6/26
. بسم الله به خودم آمدم و دیدم سفرنامهها از چشمم افتادهاند. دیدم شهرها و آدمهاش را باید از زبان اهلاش بشنوم؛ زن یا مردی که همانجا به دنیا آمده، زندگی کرده و زشت و زیبای وطنش را از حفظ است. بر خلاف قبل، اینکه فلان نویسنده چهطور پایش به فلان کشور یا شهر رسیده، چه ساعتی وارد هاستلاش شده، اولینبار چند قدم تا نزدیکترین کافه رفته و چهقدر این سفر خرج روی دستش گذاشته برایم جذابیتی ندارد. دغدغههای انسانی و دید مذهبی یا اجتماعی داشتن هم راضیام نمیکند. رعایت فرم و چارچوب ادبی هم چشمم را نمیگیرد. دنبال یک آشنایی و معاشرت حقیقی میگردم. برای همین است که فقط سر اصیل بودن متن است که دلم میلرزد. توی مغازهها، سایتها، پیجها و هرجایی که از نوشتن حرف بزنند دنبال اینجور کتابهام؛ اینجوری که زنی مثل زینت دریایی بیاید بنشیند و رک و راست از روستای سَلَخ و مردمش حرف بزند. .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.