یادداشت نیما اکبرخانی

                مثل دو جلد قبلی بازهم عالی و جذاب.
فانتزی تمام عیاری که مقلد هیچ‌کس نیست و واقعا دارد راه خودش را می‌رود.
این‌بار هم مثل کتاب‌های قبلی با کلی فلش‌بک شروع می‌شود و داستان «اینورا» همسر اول «آهمن جاردیر» که حالا شده «منجی» را از همان ابتدا با همان جذابیت همیشگی برای مخاطب تعریف می‌کند و داستان را وصل می‌کند به زمان حال. 
اگر داستان را خوانده باشید می‌توانید حدس بزنید معنی «جنگ روشنایی روز» چیست و یقین کنید که خیلی جذاب است. من به عنوان یک طرفدار فانتزی مدت‌ها بود اینقدر که از این سه جلد لذت بردم، کیف نکرده بودم.
یادتان باشد حتما باید به ترتیب بخوانید و گرنه غیرقابل فهم است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.