یادداشت مانا
1404/1/6
من یه تعبیری دارم به اسم زنجیر، بندها همون زنجیریه که من قبلا بهش فکر کردم. به رسم آنا و واندا دسته بندی می کنم، هرچند که شبیهشون نیستم :) اول. نویسنده اومده چنان خفن متن نوشته که تو به همه حق می دی. چون دنیا سیاه و سفید نیست. آدم ها فرشته و شیطان نیستن ولی خب من تو نظرات یه عده حق به جانب دیدم که نگران ترویج فرهنگ "پلید" غرب بودن و به صفر و صد فکر کردن خودشون ادامه می دن و ظاهرا کتاب خوانی باعث نشده درک کنن آدم ها می تونن متفاوت از تو فکر کنن و همچنان از تو پلیدتر نباشن. دوم، هروقت کسی بهت خیانت کرد این کتاب رو بخون. شاید باعث بشه خودت رو ذلیل نکنی، حقیر نباشی و خودت رو وابسته به یک دیگری نبینی که بدون اون نمی تونی زندگی کنی. به اینجانب خیانت شده. پس دوستان فرشته و شیطان سنج یه طرفه به قاضی نرن. هروقت هم خواستی به کسی خیانت کنی این کتاب رو بخون. کتاب به درد هر دو گروه می خوره سوم. ببین، بپذیر، رد شو. چند ماه پیش غزاله اینو بهم گفت و از اون موقع من با همین عبارت خیلی حال بهتری داشتم، انتظارم از آدم ها رو پایین آوردم و خیلی کمتر از اطرافیانم رنجیدم و زندگی راحت تر شده چهارم. من بچه نمی خواستم. یک سال و دو ماهه جانان به دنیا اومده و من دایی شدم. لذت بخشه ولی من به همین لذت قانعم و نمی خوام پدر باشم. پدر معنوی؟ شاید 😂 ولی بیولوژیک؟ حاشا و کلا 😁 پنجم. روابط تکراری می شن، دچار روزمرگی می شن. این توی دنیای سریع تیک تاک و اینستاگرام اوج گرفته. اگه باهاش مشکل داری، مراقبش باش. تلاش کن براش. با طرفت مدام تجربه ی جدید ثبت کن تا حرفی برای گفتن باشه، هرچند که این مسیرهای جدید هم باز ممکنه شما رو از هم دور کنه.داگه دور کرد؟ بپذیر، رد شو. تبدیل نشو به زندانبان طرف مقابل. و البته، انسان ها آزادن به خانواده بها بدن و بهش بچسبن، و همچنین آزادن خانواده رو زنجیر کنن. نسخه پیچی یه عده فقط باعث میشه "متفاوت ها" زجر بکشن! ششم. امسال از ایران برو! ۶ فروردین ۱۴۰۴ ۲۶ مارس ۲۰۲۵ مانا
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.