یادداشت

دارزن: زندگینامه داستانی اصغر اقلیدی از روزهای انقلاب تا اسارت در زندان های حزب کومله
        📄 #یادداشت 
📘 #دارزن
🖋️ #طاهره_کوه_کن
📚 #انتشارات_شهید_کاظمی

کتاب دارزن سرگذشت آقای اصغر اقلیدی از روزهای انقلاب تا اسارت در زندان‌های حزب کومله را روایت می‌کند. 
کتاب نثر روانی دارد و با استفاده به اندازه و درست از لهجه خاص محل زندگی نقش اول داستان خیلی زود خواننده را با خود همراه می‌کند تا فضای حاکم بر روستاها را در زمان شاه درک کند. در خلال روایتِ اتفاقات روستا، تعدادی از رسم و رسومات آن ناحیه را نیز بازگو می‌کند و البته شروع انقلاب در ایران را هم نمایش می‌دهد. 
با توصیف ظلم خان به روستائیان و وضع و احوال زندگی آن‌ها به خوبی متوجه فقر حاکم بر جامعه و دلیل عدم همراهی با شاه و عواملش توسط مردم می‌شویم. اینکه چگونه کم کم مردم دلبسته به رهبر در تبعیدشان می‌شوند کاملا غیرمستقیم نمایش داده می‌شود گمانم همان اصطلاح "نگو نشان بده" که بچه های نویسندگی زیاد از آن نام می‌برند را خانم کوه کن به خوبی در این کتاب پیاده کرده است. 
در جریان انقلاب دلبستگی در مردم ایجاد می‌شود که اوج آن را در ایام جنگ شاهد می‌شویم. اصغر که هنوز به قول خودش اسمش برای سربازی درنیامده است به صورت بسیجی به جبهه می‌رود. 
صحنه ها بدون هیچ تکلفی توصیف شده بودند طوری که با مجروحیت اصغر ترسیدم واقعا پایش قطع شود اما نه اصغر قوی تر و مردتر از چیزی بود که تا حالا شناخته بودم. 
زرنگی و شهامت اصغر در جنگ با کومله بیشتر خودش را نشان داد طوری که چند بار باعث نجات جان بقیه هم شد. 
صحنه اسارت او و دوستانش از نقاط اوج داستان بود همچنین برخورد روستاییان با او صحنه خاصی را یادآوری می‌کرد که حتما باید کتاب را بخوانید تا خوب لمس کنید. 
اسارت طعم تلخی دارد ولی به قول اصغر داستان ما اسارت در دست هم وطنت به مراتب تلخ تر است. 
در این قسمت از داستان نیز شاهد شجاعت و زرنگی اصغر هستیم وگرنه چندین بار شاهد شهادتش می‌بودیم. 
وقایع اتفاق افتاده در اسارت خوب بیان شده بود. و باز هم زرنگی اصغر در نحوه آزادی اش مشهود بود. 
در فیلمها سختی اسارت به دست بعثی ها را دیده بودم اما نمی‌دانم چقدر باید به کسی سخت بگیرند که بعد از هفت ماه اسارت خواهرش او را نشناسد کتاب را بخوانید که برای ما روضه مصور است. البته  که نمی‌توان قیاس کرد اما رسیدن بعضی از انسانها به درجه دون از حیوانات را می‌توان حس کرد. 
این نکته هم قابل توجه بود که با وجود سختی های اسارت توصیفات نویسنده کتاب را ترسناک نکرده بود چون برای بعضی خواننده ها خواندن این دست کتابها بسیار سخت است ولی شما می‌توانید با خیال راحت این کتاب را بخوانید. 
کتاب به صورت ناگهانی تمام شد طوری که چند بار صفحات کتاب الکترونیکم را بالا پایین کردم تا مطمئن شدم به انتهای داستان رسیده ام. 
سوالاتی داشتم که کتاب به آن جواب نداده بود اما حضور نویسنده در گروه همخوانی مان و سوالات دوستان کتابخوانم باعث شد نویسنده جوان و خوش ذوقمان به آن‌ها پاسخ بدهد. 
طرح جلد کتاب و اسم آن بسیار جذاب و سوال برانگیز است که خود نویسنده در کتاب به معنای اسم کتاب اشاره می‌کند. 
کتاب موضوع جدیدی داشت و بدون هیچ اضافه گویی و تکلفی آن را به سادگی بیان کرده بود. از دست اندرکاران نشر شهید کاظمی که فرصت مطالعه کتاب را دادند صمیمانه تشکر می‌کنم. 


خرداد ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.