یادداشت سید محمدعلی نیکنام
1402/4/11
3.8
38
این کتاب را یک روزه تمام کردم یا دقیقتر بگویم در یک صبح تمام کردم. صبحی که هیچکدام از فرماندهانم نیامده بودند تا سربازشان باشم. بدون در نظر گرفتن نویسندهی کتاب که خود به تنهایی علتیست برای اینکه کتاب را از قفسه بیرون بیاوری و تا آخر بخوانی، این کتاب با سوژهای که سراغ آن رفته شگفتی کم نظیری را خلق کرده است. شگفتیای که شاید خیلی از آدمهای معتقد را با خودش درگیر کرده است و دلیل و علتی محکم برای خواندنش به وجود آورده است. عنوان کتاب مثل علامت سوالیست که خواننده برای کشف آن تا اواسط داستان را باید بخواند و البته که خودش برای خودش داستانی مجزا میتواند باشد اما شاهکار از بعد از حل شدن این معما که پدر سرگی کیست و چه کاره است شروع میشود. جایی میان شک و یقین، ایمان و کفر و حرف و عمل. معمولاً از سر عادت ابتدای کتاب، علت خریدن آن را خیلی خلاصه مینویسم. مثلاً: برای فهم یا همچنین چیزی. برای این کتاب ابتدا هیچ ننوشتم، یعنی نتوانستم که بنویسم. اگر هم میخواستم بنویسم همان علت ابتدایی را مینوشتم: برای تولستوی. اما این کار را به بعد از خواندن کتاب واگذار کردم. وقتی کتاب را تمام کردم یک جمله نوشتم برای کسی که بعدها قرار است این کتاب را بخواند: برای مومنان، تا نهیبی باشد که رستگار شوند. موقعیتی که شخصیت اصلی در آن واقع میشود و جدالی بین کفر و ایمانش به وجود میآید در بین ما با تعبیر امتحان الهی بیشتر شناخته میشود. و از آنجایی که مخاطب معتقد به خدا در این موقعیت ها بیشتر قرار میگیرد و فهمی از آن در ذهنش وجود دارد میشود گفت این کتاب برای اوست. موقعیتی که مثل کشتیِ گرفتارِ طوفان لحظهای با موجی بالا میرود و در لحظهای با موجی دیگر به غرقشدن نزدیک میشود. از این رو این کتاب برای شماست، اگر ایمان دارید و میخواهید رستگار شوید. #پدرسرگی #لئو_تالستوی #سروشحبیبی #نشر_چشمه #کتابهاییکهازخوردنشانلذتبردهام
(0/1000)
1402/9/24
0