یادداشت احمد رضائیان

        وه که آدمی چه آرزو‌هایی در سر می‌پروراند!
وه که آدمی چه بی‌اساس انتظاراتی از زندگی دارد!
وه که آدمی چه حقایقی را نمی‌خواهد با چشمانش ببیند!
وه که زندگی چه رویی به آدمی نشان بدهد و چه حسابی از او بکشد!
.
«بیابان تاتار‌ها» کتاب عجیبی است. کسل می‌شوی از خواندن داستان، انگاری نویسنده افیونی را لابه‌لای صفحات کتاب پاشیده باشد، بعد با خودت می‌گویی شاید درست شود، شاید بهتر شود، شاید نتیجه بدهد؛ یک‌باره می‌بینی 230 صفحه خوانده‌ای و درست نشده است، بهتر نشده است، نتیجه نداده است. همان‌طور که برای «جووانی دروگو» هم نه درست شد، نه بهتر شد و نه نتیجه داد!
.
این‌طور که سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی می‌گوید، ترجمه این اثر در سال 1349 منتشر شده و احتمالاً جز اولین ترجمه‌های سروش حبیبی است. با این اوصاف خرده‌ای نیست اما استفاده بیش از حد از مصادر و حتی «مصدر سازی» در ترجمه‌های سروش حبیبی برایم سؤالم است؟! کلماتی مانند «قلعگیان»، «از‌شهر‌بازگشتگان»، «شادی‌انگیزان» و ...
      
41

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.