یادداشت حلما آقاسی

بزرگترین کارآگاه جهان
نکته اول ا
        نکته اول اینکه حدس میزنم توضیحات این کتاب در بهخوان اشتباه نوشته شده است، چون همین کتاب به قلم همین نویسنده و به مترجمی همین مترجم در دستان من است و حال حاضر که کتاب را کامل خوانده ام میتوانم با اطمینان اعلام کنم حتی یکی از جملات کتاب هم به توضیحات داخل بهخوان مرتبط نیست! ( الان توضیحات درست شد😁)
نکته دوم اینکه بنظرم نویسنده ذهن بسیار خلاق و خاصی داشته است تا به چنین موضوعی برای نوشتن داستانی معمایی فکر کرده است، اما شاید برای به پایان رساندن داستان آنقدر ماهر نبوده است. البته شاید پایان تنها برای من غیر قابل قبول باشد، اما هیجانی که در طول کل داستان کتاب موقع ورق زدن هر کاغذ و یواشکی خواندن کتاب در کلاس های مدرسه به جان خریدم، از نظر من به پایان ناگهانی اش نمی ارزید. انگار که نویسنده موقع رسیدن به فصل آخر به صورتی ناگهانی خسته میشود و تصمیم میگیرد در دو صفحه کل نتیجه داستان را به بریزد و با همه چیز به خوبی و خوشی به پایان رسید، داستان را تمام کند، که این پایان برای من اصلاً قابل قبول نبود! 
اما درباره خود موضوع کتاب...! 
توبی پسرک ۱۱ ساله ای بود که پدر و مادرش زمانی که به مسافرتی در میان دریا رفته بودند، غیب می شوند و همه بر این باورند که آن ها مرده اند اما توبی هنوز گوشه ای از دلش امید دارد که جایی میان مردم شهر پدر و مادرش را پیدا کند و به همه اثبات کند آن ها هنوز زنده اند. توبی بین فامیل هایش رد و بدل میشود و پیش هرکدام از آن ها دست کم یک ماه میماند و بعد از یک ماه به فامیل بعدی تحویلش میدهند، چون به قول خودش همیشه دردسر به دنبال او راه می افتد! وقتی توبی پیش آخرین فامیلش، یعنی عمو مونتروز که یک کاراگاه است فرستاده میشود، ماجراهایی رخ میدهد که هیچ یک از افراد کوی کاراگاه فکرش را هم نمیکردند... 
موضوع کلی داستان واقعا جذاب و نفس گیر بود و دل کندن از کتاب، کاری بسیار سخت! اما نکات منفی دیگری هم غیر از پایانش در کتاب به چشم می آمد، مثل اینکه نویسنده با اضافه کردن معما هایی کوچک و ریز که مثل تبلیغ های تلویزیون ناگهانی وارد ماجرا میشدند داستان را به هم میزد و در آخر هم به صورت کامل حلشان نمیکرد. این یک ایراد بزرگ در نویسندگی است، که متوجه نمیشوم نویسنده گرامی این کتاب، چرا از دانستن این عیب بزرگ محروم مانده بود! 
دومین مشکل بزرگی که کتاب داشت، زمان و شخص و شمار فعل ها بود. برای مثال در یک صفحه ماجرایی در حال رخ دادن است و ما متن را به صورت سوم شخص میخوانیم، که ناگهان نوع نوشتار گونه ای میشود که انگار به اول شخص تغییر پیدا کرده است! که شاید این ایراد فاحش از ترجمه کتاب است، اما اگر از نویسنده باشد، واقعا برایش متأسفم! 
در آخر، پیشنهاد میکنم بعد از خواندن بهترین کتاب های معمایی سراغ این کتاب را بگیرید، اما حتما برای یکبار هم که شدن بخوانیدش تا با نویسنده های این چنینی هم آشنا بشوید. 
      
46

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.