یادداشت سامان

سامان

سامان

1404/2/30

        تو کارهایی که از جناب دولت آبادی خوندم، این رو از همه کمتر دوست داشتم. یعنی باید بگم کلا دوست نداشتم. متاسفانه زبان اثر به شکلی بود که هر گونه ارتباط من با اثر رو ناممکن می‌کرد؛ حالا درک شخصیت و همذات پنداری و پیگیری مسیر داستان بماند! گنگی اثر چه در معرفی و شناخت شخصیت ها و چه در اتفاقاتی که در پیرنگ داستان رخ داد عامل دیگه ای بود که دوست نداشتم. من این نزدیکی یک دفعه‌ای شخصیت‌های داستان و خیلی چیزهای دیگه رو ابدا نتونستم باور/درک/هضم/ کنم.. داستان صد و سی صفحه است و اگر طولانی بود حتما نیمه تمام می‌ذاشتمش و ابدا زمانی صرفش نمی‎‌کردم و تنها دلیلی که کتاب رو تا انتها خوندم کوتاه بودنش بود. قصه گویی دولت آبادی هم در این اثر چنگی به دل نمی‌زنه.دولت آبادی جایی گفته که : «زمانی که این کتاب را می‌نوشتم، می‌دانستم که جوابی برای سوال‌هایش ندارم، من در آن لحظه فقط می‌دانستم که باید این‌ها را بنویسم و نوشتم.» من نمی‌دونم این حرف رو مختص این کتابش گفته یا کتاب دیگری ولی اگر این حرف رو در مورد یکی دیگه از آثارش هم زده باشه، می‌تونم بگم در مورد این کتاب هم تمام و کمال صدق می‌کنه.
      
31

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.