یادداشت بهارفلاح
6 روز پیش
4.4
5
🔴نمایشنامه my fair lady(بانوی زیبای من)اثر برنارد شاو نمایشنامه نویس ایرلندی نمایشنامه ای جذاب ویک دست،با نثری شیرین وخلاقانه است که خواننده با حالِ خوبی آنرا به پایان می رساند.روایت اصلی نمایشنامه حول محور زبان و تأثیر آن بر هویت فردی است. شاو با قلم زیبایش نشان میدهد که چگونه زبان میتواند تعیینکننده موقعیت اجتماعی باشد و حتی هویت یک فرد را تحت تأثیر قرار دهد.(بانوی زیبای من درواقع نمایش موزیکالِ پیگمالیون است مخصوص اپرا ) داستان به الیزا دولیتل، دختر گلفروش مربوط می شود که از پروفسور هنری هیگینز،آموزش میبیند وانسان دیگری میشود .هیگینز یک استاد آواشناسی ، با دوست زبان شناسش پیکرینگ شرط میبندد که میتواند دخترگل فروش و عامی لندنی را تبدیل به بانویی متشخص کند.الیزا شروع به اموزش درس های گفتار می گیرد تا بتواند به عنوان یک خانم عمل کند. 🔻الیزا دختری ساده و بیسواد از طبقه مستضعف مدام درحالِ تکرار جملهٔ« من دختر نجیبی هستم» است که به شکلی ناآگاهانه از لهجهای عامیانه و غیرقابلفهم استفاده میکند. هیگینز او را به خانهاش میبرد و با آموزش روشهای صحبت درست، نحوه رفتار و بیان کلمات، تلاش میکند او را به بانویی باوقار تبدیل کند. پس از ماهها آموزش سخت، الیزا میتواند بهگونهای صحبت کند که همه باور کنند او یک زن از طبقه اشراف است. اما در این فرآیند، تغییرات درونی نیز در الیزا رخ میدهد. او نهتنها زبان و رفتار خود را تغییر میدهد، بلکه هویت و عزتنفس جدیدی پیدا میکند. این تغییرات باعث میشود که او دیگر نتواند به زندگی سابقش بازگردد، اما همچنین متوجه میشود که صرف تغییر ظاهری نمیتواند او را بهکلی از طبقه اجتماعیاش جدا کند.در میان تکامل خود، الیزا خود را بین زندگی قدیمی خود و هویت جدیدی که در حال پرورش است، سرگردان مییابد. او هدف از دگرگونی خود و میزانی که هویت او را شکل داده است، زیر سوال میبرد 🔻قهرمان اصلی این داستان که استاد ماهر زبان انگلیسی است به خوبی نشان میدهد که چگونه میتوان یک نفر را هر قدر هم که بینوا باشد با تغییر لحن گفتار از سنگفرش خیابان به محافل اشرافی لندن رساند و طرز فکر، روحیه و کلیهی خصوصیات اخلاقی او را با این تغییر کوچک درگرگون ساخت. هیگینز با وجود طبیعت بدبین و دشواری در درک زنان، به او وابسته می شود وبه او دلبسته میشود. در همان زمان، پروفسور هیگینز شروع به درک تأثیر عمیقی که او بر زندگی الیزا داشته است شروع می کند و شروع به زیر سوال بردن احساسات خود نسبت به او میکند.همانطور که داستان ادامه پیدا میکند، اعتماد به نفس تازه یافته الیزا رفته رفته افزایش می یابد و او قاطع تر میشود. در طی رویارویی با پروفسور هیگینز، او ناامیدی خود را از اینکه به عنوان یک آزمایش تلقی میشود ابراز می کند و خواستار به رسمیت شناختن تلاشهایش است. اما در پایان الیزا تصمیم می گیرد که هیگینز را ترک کند.چرا که ازنظرشدید او عوض نشده وبااو مثل همانند دختر گل فروش رفتار میشود 💥جذابترین قسمت نمایشنامه بدهبستانهای سه نفرهی الیزا، پروفسور هیگینز و کلنل پیکرینگ بودو همچنین دوموقعیتی که برای الیزا پیش می آید تا خود را محک بزند یکی مجلس مادر پروفسور دومی مهمانی سفیر 💥 زبان و لهجه در این اثر به عنوان ابزاری برای پیشرفت یا عقبماندگی اجتماعی به کار میرود و نقش مهمی در تعریف هویت افراد دارد. اما آیا دراین عصر هم لهجه وگویش به این مقدار اثرگذار است؟! حکیم فردوسی: سخن ماند از تو همی یادگار سخن را چنین خوارمایه مدار سخن ماند اندر جهان یادگار سخن بهتر از گوهر شاهوار
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.