یادداشت ملیکا سنجری

زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها
        همراه با دوستم بین قفسه های کتاب‌ها قدم می‌زدیم و دنبال چیزی می‌گشتیم که چشممان را بگیرد. دوست معمولی ای نبود، از آن‌ها بود که می‌تواند حدس بزند کتاب مورد علاقه ات چیست. «زیر سقف دنیا» را از توی قفسه برداشت و گرفتش سمت من، به عنوان فرعی کتاب اشاره کرد؛ «جستارهایی درباره‌ی شهرها و آدم‌ها». خوب می‌دانست شیفته‌ی شهرها و آدم‌ها هستم. کتاب را باز کرد و اولین بخش را بهم نشان داد؛ «رشت». 
کتاب ایده آل به نظر می‌رسید، حاوی همه‌ی چیزهایی که نظرم را جلب می‌کنند؛ از شهرها و آدم‌ها گرفته تا رشت، تهران و پاریس.
یکی دو روز بعد از خریدن شروعش کردم، اگر مجبور نبودم کتاب قبلی را تمام کنم (قانون‌های نانوشته‌‌ی من و خودم) همان یکی دو روز را هم صبر نمی‌کردم. 
برای شروع کردنش عجله داشتم اما برای تمام کردنش نه. نمی‌خواستم تمام بشود. دلم می‌خواست داستان‌های زندگی محمد طلوعی را به عنوان یک دانشجو در تهران بخوانم. بیشتر و بیشتر بخوانم. چیزی در مغزم می‌گفت قسمت من هم می‌شود، نمی‌دانم قسمت من هم می‌شود یا نه اما لااقل در ذهنم دانشجوی شهرستانی ای بودم در تهران، که به خوبی طلوعی را درک می‌کرد و حرف‌هایش را می‌فهمید.
فقط تهران نبود، آقای نویسنده باعث شد فکر کنم به جز رشت و تهران کلی شهرهای مورد علاقه زیر سقف این دنیا دارم.
حالا کتاب تمام شده، دم ظهر است و من در سکوت خانه صفحات کتاب را ورق می‌زنم، تلاش می‌کنم یک یادداشت درخور برایش بنویسم و به این فکر می‌کنم که آیا دو هفته‌ی دیگر، بعد از آمدن نتایج، باز هم می‌توانم در ذهنم یک دانشجوی شهرستانی در تهران باشم یا نه؟
      
363

21

(0/1000)

نظرات

انشالله موفق باشید🤲👏

1