یادداشت زهرا سادات:)

        هوالشهید.
سلام.
حقیقتا فکر نمی‌کردم اینطوری تموم بشه. 
بغضم گرفت.
یاد همسران شهدامون افتادم.
بعد کلی چشم انتظاری آخرش شاهد رفتن زندگیت هستی .
کتاب جوری بود که فکر میکردی آخرش سیدمحمود برمیگرده طهران و عروسی میگیرن و بچه دارن میشن و از این جور حرفا؛ یه جورایی غافلگیری بود ، یعنی یهو مخاطب شوکه میشد.
خیلی دوست داشتم کتابو ولی خب یه مشکل خیلی اساسی داشت اونم اینکه خیلی از کلمه هارو ممکنه مخاطب ندونه معنیشو به نظرم پاورقی میذاشتن  خیلی بهتر بود .
ولی درکل خیلی دوسش داشتم.
      
9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.