یادداشت سامان
1403/9/30
داستان از اونجایی شروع میشه که مرد کافهی ورزشکاران توسط نیروهای سازمان ویژه دستگیر میشه. رئیس سازمان ویژه به دو شخص یعنی مربی و مامور تحقیق ماموریت میده که با ماشین به سمت فرودگاه حرکت کنند و از اونجا با هواپیما به پایتخت برند و مرد کافهی ورزشکاران رو تحویل سازمان مرکزی بدند. در ادامه مخاطب همراه این سه نفر میشه تا ببینه سرانجام این سفر و این سه نفر چه میشه و اساسا چرا این فرد بازداشت شده و جرمش چه بوده. همانطور که متوجه شدید شخصیت های داستان بدون نام هستند و از القاب و عناوین استفاده شده. موقعیت جغرافیایی مشخصی در داستان ذکر نشده. یک حکومت دیکتاتوری که اساس تفکر سازمان ویژه اش اینه که یا ما بایی یا بر مایی و حالت سومی وجود نداره. داستان بسیار جذاب و خوش خوان و پرکشش شروع میشه و تا انتها با یک ریتم مناسب ادامه پیدا میکنه. معماهایی که در خلال داستان ایجاد شدند، انگیزهی زیادی به مخاطب میده برای دنبال کردن داستان. روایت داستان به صورت غیر خطی است و راویان هم به تبع اون تغییر میکنند. راوی اول شخص، دانای کل. ما ماجراها رو از زاویهی دید سه شخصیت اصلی داستان میخوانیم. گاهی تفکرات درونی شخصیتها رو میخوانیم. گاهی اوقات یک واقعه رو از زاویه دید دو نفر میخونیم. مثلا اتفاقی در داستان میفته و ابتدا روایت مامور تحقیق رو میخونیم و پس از اون روایت مرد بازداشت شده که همه این تغییر راوی ها و به طور کلی شیوهی روایت داستان بسیار جذاب از آب در آمده و نویسنده ماهرانه از این شیوه استفاده کرده. به هیچ وجه این مسائل باعث پیچیدگی اثر نشده و بر عکس باعث شده جذابیت شکل روایت بیشتر بشه. شاید اگر کسی بخواد کتابی با روایت غیر خطی بخونه که تا به حال تجربه چنین خوانشی نداشته، این کتاب میتونه شروع مناسبی برای این قضیه باشه. به نظرم شیوه روایت اثر بزرگترین نقطه مثبت اثر بود.. من در طول داستان ریشخند نویسنده به سیاست و بالاخص حکومت های دیکتاتوری رو دیدم. شاید به همین دلیل هم نویسنده نه اسمی برای شخصیت هاش گذاشته و نه جغرافیای خاصی رو در داستان معین کرده. این داستان یک ماجرای فرا مرزی است و اساسا نمیشه در یک کشور خاص محصورش کرد.شیوه حکومتهای به این شکل همین گونه است..در حین خواندن کتاب یاد دو فیلم افتادم. ابتدا فیلم ماهی و گربه شهرام مکری. به دلیل شکل روایت داستان و همون مساله ای که گفتم،یعنی نشان دادن یک ماجرا از زاویه دید دو نفر. و فیلم دیگه ای که یادش افتادم فیلم معروف زندگی دیگران به کارگردانی دونرسمارک. پایان داستان هم خوب و منطقی بود و متناسب با چیزی بود که نویسنده میخواست بگه اما میتونست پخته تر هم بیان بشه .اگر کاشت های بهتری رو در طول داستان میدیدیم ، این برداشت نهایی هم با همدلی بیشتری برای من همراه میشد. در نهایت نقطهی ضعف داستان جذاب و مهیجی بود که از خوندنش کاملا راضیم.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.