یادداشت محسن جلیلوند

        برادران کارامازوف و لذت رمان‌خوانی درست و حسابی!

"فیودور داستایفسکی" را کم و بیش کتاب‌خوانان و به ویژه اهل رمان خوب می‌شناسند. بیشتر خوانندگان دست کم یک یا دو کتاب از نوشته‌هایش را خوانده‌اند؛ برادران کارامازوف یا جنایت و مکافات یا ابله را. یکی از نقاط عطف این نویسنده شهیر، نگارش رمان برادران کارامازوف است. کتابی که بدون شک آیینه فرهنگ مردم روس و عقاید آن‌ها در حوزه دین و اخلاق و بسط روان‌شناسانه این تفکرات است.
داستان رمان برادران کارامازوف حول محور خانواده کارامازوف بزرگ و روابط میان اعضای آن می‌گردد و سایر شخصیت‌های رمان پیرامون این خانواده شکل می‌گیرند.
«رمان برادران کارامازوف» داستان پدری به نام فئودور پاولوویچ کارامازوف و چهار پسرش به نام‌های دمیتری فیودوروویچ، ایوان، آلیوشا یا آلکسی و اسمردیاکوف است که هر یک با انگیزه‌های شخصی نقشه نابودی و مرگ پدر را می‌کشند. در این بین، هر کدام دارای خصوصیات اخلاقی ویژه‌ای هستند، دمیتری تند‌خو است و بیشترین مخالفت را با پدر دارد. ایوان آرام، متفکر و شکاک است. آلیوشای باخدا، مومن و مهربان و با نقشه قتل مخالف است. اسمردیاکوف که فرزندی نامشروع است، مذبذب و اهل نَفس بوده و به بیماری صرع مبتلاست. داستان پدرکشی آن‌ها با ظهور مفاهیم روانشناختی و معنوی عمیق روایت می‌شود. در طول رمان، جستجو برای ایمان وجود دارد، زیرا خداوند ایده مرکزی کار است». 
به روایتی این رمان، پَست و بُلند جامعه روسیه و تناقضات حل ناشده‌اش را خوب می‌شناسد و این شناخت را که تجربه‌های شخصی او بر غنایش افزوده در لابلای زبان آلیوشا (فرزند سوم کارامازوف که نماد عشق به دین و مسیحیت است) و نشان دهنده علت احترام بی حد و حصر مردمان روس برای پیران صومعه است؛ این گونه بازگو می‌کند: « برای روح متواضع روسِ ساده‌دل فرسوده از اندوه و گناهِ بی پایان خود و روزگارش، هیچ نیاز و تسلایی نیرومندتر از یافتن چیز یا شخصی مقدس نیست که به پایش بیفتد و تکریمش کند.»
«برادران کارامازوف» رمانی است که شور زندگی و رنج مرگ در آن موج می‌زند و با وجود فضای تاریکی که بر آن حاکم است، از لحظات شاد و طنزآمیز نیز تهی نیست. این رمان چند لایه که هر خواننده‌ای به فراخور حال خویش از آن بهره می‌برد، داستانی جذاب دارد و چنان روایت‌های شخصیت‌های مختلف را با یکدیگر در می‌آمیزد که خواننده معمولی را که در پی دنبال کردن خط داستان و پیگیری سرنوشت قهرمانان است تا انتهای کتاب با خود می‌کشاند و او را در نیمه راه، از ادامه مسیر منصرف نمی‌کند و در عین حال، چنان عمیق است و با چنان ظرافت و مهارتی نگاشته شده که خوانندگانی را که در جست و جوی درک معناهای عمیق‌تری هستند را هم سیراب می‌کند. 
داستایفسکی با بهره‌گیری از خمیرمایه زندگی فرهنگی، تاریخی و اجتماعی پر فراز و نشیب مردمان روسیه و شناخت عمیق خود از جامعه و شخصیت پردازی بی نظیرش، آدم‌هایی واقعی و باورپذیر خلق کرده است که رفتارها و انگیزه‌های‌شان برای خواننده قابل لمس است. این شخصیت‌ها گرچه هریک مستقلا صدای بخشی از جامعه هستند، اما در همان حال، بازتاب بخشی از وجود و ذهن پیچیده و سرشار از تناقض نویسنده‌اند. هم زیستی «ایمان و شک» در وجود داستایفسکی که به تعبیر خودش همچون «علفی خشکیده تشنه ایمان» است، در شخصیت‌های اصلی برادران کارامازوف جلوه‌گر می‌باشد. 
شاید بتوان نکته اصلی رمان «برادران کارامازوف» را در بخشی از نامه‌ای پیدا کرد که داستایفسکی بعد از این که با فرمان عفو نیکلای تزار اول در آخرین لحظه از پای تیرک اعدام بازگشت و زندگی دوباره یافت؛ به برادرش نوشت: « زندگی در همه جا زندگی است. زندگی در درون ماست و نه در بیرون. آدم‌هایی نزدیک من خواهند بود و انسانی در میان انسان ها بودن و همیشه انسان بودن؛ صرف نظر از هر مصیبتی که به سر آدم بیاید، افسرده نشدن و واندادن،... زندگی یعنی همین. رسالت زندگی در همین است.»
      

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.