یادداشت مجید اسطیری

        اصلا در نوشتن یا ننوشتن همین چند سطر شک دارم پس شما هم با دیده تردید به آن بنگرید. من با دبیر مجله آوای هامون که در استان بوشهر منتشر میشود تماس گرفتم و نیم ساعت درباره فرهنگ کولی ها صحبت کردم که ببینم بالاخره میشود همان گره ابتدای رمان را پذیرفت یا نه! ظاهرا فرهنگ کولی ها در همه جای ایران شبیه هم است. در خراسان ما به آنها قرشمال و تهرانی ها بهشان غربتی میگویند. این مردم حاضر به یکجا نشینی نیستند. فقط کسب پول برایشان مهم است اما از طریق فنون ساده ای که بلدند مثل دلاکی و چلنگری و ... آقای حسام مقدم تاکید داشتند که امکان ندارد مرد کولی را در حال گدایی ببینید اما زنهایشان همین طور که نویسنده گفته برای کسب درآمد هر کاری میکنند، به شهرها می آیند و در برخورد با مردها گارد کاملا بازی دارند:

"تو قبیله ی شما همه ی زنها میرقصن؟
نه آقا، تو قافله ی ما، برخی می رقصن، برخی فال میگیرن و برخی حجامت میکنن.
مرد دوباره روی دفترش خم شد، چیزهایی نوشت. دختر منتظر نگاه می کرد. مانس نوک خودکارش را محکم روی صفحه ی کاغذ کشید، دفتر را جلوی نور ماه گرفت. دخترک گردن کشید، کلمات درشت و سیاه را دید، مانس دفتر را بست: «ببینم... تو... مادرت هم می رقصید؟»
بله آقا.
مادر بزرگت چی؟
برای چی میپرسی؟
برای قصه، گفتم که، من قصه می نویسم"

حالا بگویید ببینیم میشود پذیرفت این کولی ها که خودشان از راه رقصیدن دخترشان درآمد کسب میکنند به خاطر یک خطای دختر مردانشان یکی یکی او را شلاق بزنند و آخرش هم از جمع خودشان طرد کنند؟!!
اصلا درباره دو سوم بعدی اثر حرف نمیزنم. اگر بتوانم باور بکنم نویسنده در همین یک سوم اول با من صادق است حاضر میشوم به بقیه اش فکر کنم
موقع طرد کردن شخصیت "آینه" مدام نویسنده میگوید "قانون قبیله"! خب اینها که اولا اصلا قبیله نیستند! ثانیا این مناسبات اخلاقی سختگیرانه چطور یکهو در جمع این کولی ها پیدا شد و تبدیل به قانون شد؟ به نظر میرسد به همان نسبت که نویسنده در پرداخت اثرش رمانتیک بازی درآورده و یکهو دختر کولی در جواب نویسنده شعر لورکا را میخواند و میگوید "آب دریاها را میفروشم آقا!" به همان نسبت در نشان دادن واقعیت زندگی کولی ها کوتاهی کرده. از واقعیت نمایی اثر که بگذریم قلم نویسنده بد نیست و لطفی دارد و در فرازهای آخر تکنیکهای رئالیسم جادویی ش جالب بلکه خیلی جالب است اما خب آن حجاب و سوال اولیه تا آخر با من بود و همان طور که از شما خواستم با تردید به این متن بنگرید خودم هم با تردید به جهان این رمان نگاه میکردم و هنوز هم در مقام پرسش هستم
      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.