یادداشت علی نخعی
1402/1/11
لوین را در داستان بسیار دوست داشتم. وجه خاص لوین این است که انگار تولستوی آنگونه که در "اعتراف"، اعتراف کرده است، از جوانی دچار مسئلهی معنای زندگی شده و لوین هم در اواخر جلد دوم به همین بلای خانمانسوز دچار میشود. پس شاید تولستوی خودش را به زبان لوین بیان کرده یا لوین آینهی تجلی تولستوی بوده. آنچه قابل ذکر است این است که اگر بندهای روزی دچار سرگشتگی و درماندگی و بیچارگی این مسئله شد -همین مسئلهی معنا- و خیال خامش این بود که میتواند با کتاب درمانش کند و "اعتراف" تولستوی را خواند، میتواند آنچه در آنجا با بیان غیرداستانی شنیده است، اینجا در داستان حس کند. شاید سرنوشت آنا و مخصوصا آنا در اواخر جلد دوم هم بخشی دیگر از تجلی تولستوی در عالم رمانش باشد. بخشی که در آن آدمی به طغیان علیه کسی برمیخیزد که او را به رنج در این دنیا وادار کرده است.
(0/1000)
نظرات
1402/3/21
هرکدوم که دوست دارین :) خوندن اعتراف شاید باعث بشه شخصیتهای آناکارنینا (مخصوصا آنا و لوین) رو بهتر بفهمیم. از اون طرف خوندن آناکارنینا هم میتونه باعث بشه با اعتراف ارتباط بهتری بگیریم.
0
1402/1/12
0