یادداشت وحید شریفی

        دست های کوچولو کف می زنند داستان عجیبی است.پیرمردی عجیب که همان اوایل کتاب شب موقع خواب عنکبوتی را می خورد .دکتری عجیب و موزه ای عجیب که برای جلوگیری از خودکشی باز شده و با نمایش تصاویر و ماکت های خودکشی افراد مشهور در خلاف دلیل باز شدنش عمل می کند و در  کنار آن داستانی عاشقانه   که نحوه ی نگارش و روایت این قسمت عاشقانه با بقیه ی داستان متفاوت و شاعرانه تر و تا حدودی شبیه رئالیسم جادویی مارکز است که البته جایی به موزه ی عجیب گره می خورد. در کل داستانی عجیب از مرگ و زندگی.
      
205

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.