یادداشت وحید شریفی
1403/9/12
دست های کوچولو کف می زنند داستان عجیبی است.پیرمردی عجیب که همان اوایل کتاب شب موقع خواب عنکبوتی را می خورد .دکتری عجیب و موزه ای عجیب که برای جلوگیری از خودکشی باز شده و با نمایش تصاویر و ماکت های خودکشی افراد مشهور در خلاف دلیل باز شدنش عمل می کند و در کنار آن داستانی عاشقانه که نحوه ی نگارش و روایت این قسمت عاشقانه با بقیه ی داستان متفاوت و شاعرانه تر و تا حدودی شبیه رئالیسم جادویی مارکز است که البته جایی به موزه ی عجیب گره می خورد. در کل داستانی عجیب از مرگ و زندگی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.