یادداشت محمد مهدی

باسمه
🔰 ا
        باسمه
🔰 اولین‌بار چطور با مجموعه «من و بابام» آشنا شدم؟ یادمه سال اول دبستان بودم. یکی از دوستام سه‌جلدی سیاه‌سفید این مجموعه رو آورده بود سر کلاس. نقاشی‌های بامزه‌اش و تعریف‌های دوستم باعث شد همون لحظه عاشق این کتاب‌ها بشم. یادمه همون روز، اینو برای پدرم هم تعریف کردم. دیدم ای دل غافل! پدرم نه‌تنها مجموعه رو می‌شناسه؛ بلکه حتی در ایام کودکی مجله‌ای می‌خونده که این داستان‌ها رو به صورت هفتگی براشون چاپ می‌کرده و کلی باهاش خاطره داشت... اتفاقاً یه داستان رو هم خیلی یادش مونده بود که پدر و پسر باهم عکس پرسنلی گرفته بودن 🙂 گذشت و گذشت... هرچندوقت هم بحثی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در مورد این مجموعه می‌شد (کاملاً ناخواسته). امسال که تهیه‌اش کردم، واقعاً برام سوال پیش اومد که چی شد نزدیک به دو دهه نخریده بودمش! باز خداروشکر که بالآخره بهم رسیدیم :)))

🔰 یه توضیح خیلی کوتاه در مورد ساختار کتاب‌ها بدم. اریش ازر، طراح آلمانی کتاب، این داستان‌ها رو در اصل برای سرگرم‌شدن پسرش می‌ساخته. به مرور و با مشاهده جذابیت طرح‌های اصلی، این قصه‌ها به مجلات هم راه پیدا می‌کنن؛ به‌خصوص در زمانی که اجازه فعالیت در بخش سیاسی نداشته. آقای ازر فقط تصاویر رو کشیدن و روایت مکتوب براش نذاشتن؛ صرفاً عنوانی برای هر داستان و چندتا کلمه‌ای که ممکنه داخل نقاشی‌ها بوده باشه. مرحوم جهانشاهی با هدف متناسب‌سازی مجموعه برای اهداف آموزشی، یه متن کوتاه ساده هم کنار هر داستان نوشته (توی این جلد، روایت داستان ترقه‌بازی در عید به نظرم با اصل قصه متفاوت بود که البته ایرادی هم درست نمی‌کرد). تازه کلمات سخت رو اعراب‌گذاری هم کرده 🥲 آخر کتاب هم توضیح مفصلی برای بزرگ‌ترها داده که ماهیت کتاب چیه و چطور می‌تونن برای مهارت‌افزایی بچه‌ها و خودشون ازش استفاده کنن. 👌👌

🔰 کتاب، خیلی شیرینه. قنده واقعاً! نمی‌دونم به‌خاطر شوق رسیدن به تمنای چندین‌وچندساله هست یا نیازی که توی این ایام بهش داشتم یا یه چیزی مربوط به خودش... شایدم همه‌اش... هرچی هست، لذت بررسی تک‌تک تصاویر، ساختن روایت و مقایسه با نوشته‌های مرحوم جهانشاهی خیلی خیلی حس خوبی داشت... 

🔰 این حس، همیشه شاد نبود البته... ازر در زمانه نازی‌ها زندانی می‌شه و در همون زندان از دنیا می‌ره... وقتی داستان ازر و عاقبت تلخش رو بدونی، آخرهای کتاب یه غمی حس می‌کنی. کجاش؟ اونجاهایی که پدر برای پسر فداکاری می‌کنه، اونایی که اذیتش کردن رو تنبیه می‌کنه و خلاصه هرجایی که عمق عشقش به پسر مشخصه... اینجور موقع‌ها بود که به این فکر می‌کردم چطور این حق (حق دوست‌داشتن پسرش) از خود ازر گرفته شد... نه اینکه مثل تبلیغات رایج جریان اصلی بگم فقط نازی‌ها بد بودن و متفقین فرشته... نه نه... ما وارث رنج انسانیم... ظالم و مظلوم توی هر ماجرا متفاوت هست و اصل، مقابله با ظلم...

✅ بگذریم و کتاب به این شیرینی رو تلخش نکنیم... در نهایت حتماً بهتون توصیه می‌کنم این کتاب و این مجموعه رو توی روزهای تلخ و شیرین زندگی بخونین... یادم نیست کدوم یکی از دوستان گفته بود کتاب کودک، انگار بیشتر مخاطبش خود بزرگسال‌ها هستن! اینو واقعاً درک کردم... همه اینا به کنار... برای من، لبخند پدرم بعد از ملاقات دوباره‌اش بعد از چند دهه با داستان مصور عکس پرسنلی خیلی قشنگ بود... عکسی که گذاشتم مربوط به همون داستانه :)
خدا همه پدرها رو حفظ کنه ❤️
      
126

13

(0/1000)

نظرات

این مجموعه همون‌طور که گفتم سه‌جلدی هست. احتمال زیاد، بخش اصلی یادداشت باقی جلدها هم همین باشه؛ شاید فقط بخش‌های اضافی رو بنویسم اونجا.

0