یادداشت ثنا
5 روز پیش
3.1
4
شبهای تهران، کتابی که من رو ناراحت کرد:) بعد از خوندن خانه ادریسیها توی کتابفروشیها چشمم دنبال این کتاب میچرخید که چند هفته پیش از دی عزیز دلم:) خریدمش. داستان کتاب روایت زندگی چند دختر و پسر در طول ده ساله. داستان با بهزاد پسر متمولی که تازگی از فرانسه اومده و سودای نقاش شدن رو در سر داره شروع میشه. در این میان ما با دختری عجیب و استثنایی به نام آسیه آشنا میشیم، کولیزادهای وحشی و یک زن اثیری کامل. برای کامل شدن این مثلث نسترن وارد شبهای تهران میشه. اون دختری عادی ولی سرزنده و شادابه. شخصیت نسترن هیچکدوم از پیچیدگیهای آسیه رو نداره.. در کنار این شخصیتهای اصلی تعداد زیادی شخصیت فرعی داریم. از فرزین برادر نسترن گرفته تا خانم نجم مادربزرگ بهزاد و ... و حالا مشکل من با این کتاب: به صورت عجیبی تمام دختران این کتاب زیباترین موجودات روی کره زمین بودند و نویسنده در هر قسمت از کتاب که یکی از دختران وارد صفحه میشد، روی این موضوع تاکید چندین باره میکرد. به غیر از نقدهای شخصی به این جریان، اتفاق عجیبی برای من افتاد. توی ذهن من یک تصویر کامل از ظاهر کاراکترهای زن شکل گرفته بود اما حتی یک ویژگی اخلاقی یا رفتاریشون مشخص نبود. در نهایت انگار من موفق نشدم این افراد رو درست بشناسم. تصویرسازیها و توصیفهای شبهای تهران خیلی جالب بود اما به مرور بسیار ملال آور شد! جزئیاتی که دائما تکرار میشدند و نقشی در روند داستان نداشتند. کتاب هیچ گرهای نداره! اما اگه خوندن زندگی روزمرهی دختران و پسران ثروتمند و روشنفکر دوران قبل انقلاب براتون جالب باشه خیلی خیلی خیلی زیاد شبهای تهران رو پیشنهاد میکنم. و اما به نظر میرسید بیشتر شخصیتها و گفتگوها وسیلهای برای غزاله علیزاده بودند که نقدش رو به این محیطها نشون بده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.