یادداشت

جنگ آخر زمان
        
این کتاب یک داستان برآمده از تخیل یوسا بر اساس یک واقعه‌ی تاریخی در برزیله. زمانی که برزیل از نظام سلطنت به جمهوری رسید، یک فرد مذهبی در گوشه‌ای دور افتاده برای خودش یک استان مستقل تشکیل داد که جمهوری رو حکومت شیطان میدونست و این اتفاق به بحرانی تبدیل شد که در انتها به فاجعه‌ای منجر شد. اما این کتاب با توصیف فردی معروف به مرشد شروع میشه، در همون چند صفحه‌ی ابتدایی کتاب می‌خونیم: «بلندبالا بود و چندان تکیده که انگار همیشه نیم‌رخش را می‌دیدی. پوستی تیره و اندامی استخوانی داشت و آتشی هماره در چشمانش می‌سوخت. صندل شبانان را به پا داشت و شولای کبود رنگی که پیکرش را می‌پوشانید، یادآور ردای مبلغانی بود که گاه و بیگاه به دهکده‌های پرت افتاده صحرا سر می‌زنند تا بر خیل کودکان نو زاد نام بگذارد و زنان و مردان را که با هم زندگی می‌کردند به عقد هم درآورند. پی بردن به سن و سال او، ایل و تبارش و ماجرای زندگی‌اش ناممکن بود، اما در خلق و خوی آرام، رفتار بی‌تکلف و وقار بر هم نخوردنی‌اش چیزی بود که حتی قبل از آن که موعظه خود را آغاز کند، مردم را به سویش می‌کشاند.» خب پس یک شخصیت مذهبی کاریزماتیک داریم که بسیاری جذب اون میشن. و بعد از اون این افراد به جایی به نام کانودوس میرن و شبه حکومتی زیر نظر مرشد تشکیل میدن در مخالفت با جمهوری. در یک چهارم ابتدایی کتاب به شخصیت‌های اصلی و تاثیرگذار همراه مرشد پرداخته شده و داستان زندگی اونها به طور خلاصه بیان شده. این قسمت برای من بسیار جذاب بود. بسیاری از این افراد به خاطر پذیرفته نشدن و درک نشدن توسط بقیه و یا ظلمی که بهشون شده بود جذب مرشد شدند تا یا از بقیه فرار کنند و یا از گذشته‌ی خودشون توبه کنند، افراد جنایتکار، علیل، ناقص‌الخلقه و ضعیف. در ادامه به دیدگاه اهالی سیاست به این اتفاق پرداخته و حتی به سواستفاده‌ای که برای برتری حزب مطبوع خودشون از این واقعه داشتند، دسیسه‌ها و دروغ‌ها و ... و بعد از این به چند جنگ بین اهالی کانودوس و نیروهای اعزامی جمهوری می‌رسیم تا اینکه سرنوشت افراد رو متوجه بشیم. بزرگترین نقطه‌ی قوت کتاب از نظر من اینه که تمام روایت رو از دید افراد مختلف و گروه‌های مخالف هم نقل می‌کنه و در هیچ بخشی هیچ سوگیری و قضاوتی در روایت نمی‌بینید گویا همه در این ماجرا محق بودن. نقطه‌ی قوت دیگه‌ای که میتونم بهش اشاره کنم به اندازه بودنه، با اینکه کتاب بیش از نهصد صفحه هست هیچ جایی نیست که شما پیش خودتون بگید اه! چقدر توضیح میده! قاعدتاً با توجه به روحیات هر فرد قسمت‌هایی از کتاب براش جذابیت بیشتری داره و قسمت‌هایی جذابیت کمتر اما به جرات میتونم بگم هیچ جایی از کتاب پر گویی نداره. نکته‌ی دیگه اینه که کتاب پر از درس‌های سیاسیه، مخصوصاً جایی که اشاره میشه حکومت جمهوری برزیل هم مثل خیلی از حکومت‌های دیگه وقتی ریشه‌ی اتفاق رو پیدا نمیکنه فوراً میگه کار کار انگلیسیاست! کار سلطنت‌طلباست! به جز موضوع کلی که در واقع همون جنگ آخر زمان هست، خرده داستانهای کتاب برای من خیلی جذاب بود. ماجراهای افراد نزدیک به مرشد، مادر مردمان، شیر ناتوبا، کوچولوی مقدس و ... و همچنین قسمت‌های مربوط به گالیلئوگال و ژورما و اتفاقاتی که براشون میفته. این کتاب واقعا ارزشمند بود و خوشحالم که خوندمش. اما در نهایت بگم اینکه اسم و رسم حکومت چیه خیلی مهم نیست، وقتی حکومت دست آدمهای درست نباشه، خواه اسمش جمهوری باشه خواه سلطنت، اون حکومت شیطانه! چه بسا ما جمهوری‌های سراغ داریم که شاگرد اول کلاس شیطان هستند، دیگه با دست اشاره نکنم کیا. ه
      
310

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.