یادداشت پولاد
1403/5/16
رمانی با فرود سخت با خواندن تقریبا دو سه بخش اول کتاب میتوانید فضای داستان را درک کنید. داستان، داستان دختری است که در پنجسالگی یک شاخه از گیاه عاقرقرحا در چشمش فرو میرود و نابینا میشود و بعدها نیز با عمل جراحی بهبود مییابد. داستان، حد فاصل این دو اتفاق است، یعنی دوره نابینایی. این رمان را شاید به نوعی بتوان نسخۀ نه چندان موفق سه روز برای دیدن هلن کلر دانست. توصیفات اما دقیق است. طوری که ممکن است خیال کنید این رمان را واقعا یک نابینا نوشته است. جزئیات به ظرافت رعایت شده است. اما داستان جذاب نیست. خستهکننده میشود. حرفی برای گفتن نیست. با این حال اگر پایان آن را حتی رقم هم نمیزد ممکن بود بیشتر آن را بپسندم. پایان داستان و رفتار دختر با مادرش یک نمایش کمدی از بوف کور است بی هیچ خلاقیت و منطقی!
(0/1000)
خانم کاف🌻
1403/5/19
0