یادداشت پولاد

پولاد

پولاد

1403/5/16

        رمانی با فرود سخت
با خواندن تقریبا دو سه بخش اول کتاب می‌توانید فضای داستان را درک کنید.
داستان، داستان دختری است که در پنج‌سالگی یک شاخه از گیاه عاقرقرحا در چشمش فرو می‌رود و نابینا می‌شود و بعدها نیز با عمل جراحی بهبود می‌یابد.
داستان، حد فاصل این دو اتفاق است، یعنی دوره نابینایی. 
این رمان را شاید به نوعی بتوان نسخۀ نه چندان موفق سه روز برای دیدن هلن کلر دانست. توصیفات اما دقیق است. طوری که ممکن است خیال کنید این رمان را واقعا یک نابینا نوشته است. جزئیات به ظرافت رعایت شده است. اما داستان جذاب نیست. خسته‌کننده می‌شود. حرفی برای گفتن نیست.
با این حال اگر پایان آن را حتی رقم هم نمی‌زد ممکن بود بیشتر آن را بپسندم.
پایان داستان و رفتار دختر با مادرش یک نمایش کمدی از بوف کور است بی هیچ خلاقیت و منطقی!
      
436

18

(0/1000)

نظرات

اتفاقا منم این کتاب رو خوندم و فقط از فضای کتاب اون بخش هاییش که عکس های گیاه های دارویی رو کشیده بود نظرم رو جلب کرد وگرنه هیچی از داستان نفهمیدم و اینجا که شما گفتید متوجه شدم که بعدها عمل کرده و اصلا نفهمیدم بابای دختره چیشد و چرا مادرش اجازه نداد همونموقع چشم های دخترش رو عمل کنن،در نهایت چیزی که راجع به این کتاب تو ذهنم اومد بعد از تموم کردنش این بود"حیف پول"

0