یادداشت آریانا سلطانی

        یک روز قشنگ بارانی
نوشته اریک امانوئل اشمیت
ترجمه شهلا حائری

.
[پس از جدایی برای خودش تحسین بیشتری قائل شد و به نظرش آمد که:«از سر هر مردی زیاده».
اما مهربان؟ بله، امه مهربان بود. مهربانی‌اش از این رو بود که برای خودش ارزشی قائل نبود و خودش را دست کم می‌گرفت. تک دختر مادری بود که هرگز هویت پدرش را بر او آشکار نکرد و دائم به او سرکوفت می‌زد. از دنیای مردها بی‌خبر بود. در نتیجه هنگامی که به عنوان منشی در شرکتی که ژرژ اداره می‌کرد استخدام شد، نتوانست در برابر این مردی که از او مسن‌تر بود، مقاومت کند. مردی که در نظر این باکره[دوشیزه معصوم، هم پدر بود و هم معشوق. پس رمانتیسم و خیال‌پردازی چه می‌شود؟ به نظر امه، دوست داشتن مردی که نمی‌توان با او ازدواج کرد به مراتب زیباتر می‌نمود… 

*تقلبی، صفحه ۹۱.

این مجموعه داستان کوتاه شامل پنج داستان است که هر یک از نگاه یک زن منحصر به فرد روایت می‌شود؛ یا بهتر است بگوییم فراز و نشیب‌های زندگی زنان را از نگاه آنان روایت می‌کند. همین مسئله دلیل محکمی بود که با علاقه به خواندن داستان‌های کوتاه مشغول شوم.
پشت جلد کتاب نوشته شده بود که زنان این روایت‌ها در پی معنای زندگی‌ هستند، و در جستجوی حقیقت زندگی. حتی نوشته شده که اشمیت ترانه‌سرای امید است.

با این وجود اشمیت برای من ابزوردیست محسوب می‌شود. هرچند اخیرا متوجه شدم در دنیای ادبیات چنین برچسبی به آثارش داده می‌شود. شخصیت داستان‌های او هرکدام به نوعی در تلاطم زندگی به صورتی مضحک شکست می‌خورند و یا در چرخه‌ای تکراری قرار می‌گیرند و در بهترین حالت مقهور نیروهای جامعه، مردان و یا سرنوشت‌اند.

اشمیت نویسنده‌ای توانا در زمینه شرح روابط بین آدم‌ها و پیچیدگی عواطف است. هرچند مورد علاقه‌ام نیست. در گذشته نمایشنامه‌هایش برایم جذاب بود، اما بی‌معنا بودن زندگی کرکترهای داستانی و اعمالشان همچو کافکا یا بکت با ظرافت همراه نیست. ترجیح می‌دهم بیشتر نمایشنامه‌هایش را بخوانم.

داستان بهترین کتاب دنیا و همچنین اودت معمولی برایم جالب توجه بود و داستان کوتاه یک روز قشنگ بارانی مرا یاد زنی در گذشته می‌انداخت. با این حال سلیقه من با اشمیت فاصله پیدا کرده است.

پی‌نوشت: ترجمه شهلا حائری اصلا جالب نبود!

در پناه خرد
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.