یادداشت محدثه سهامی
1404/3/3
"ج" چقدر فضای داستان ؛ سر ، تاریک و غم زدهبود! این کتاب ، رمان کوتاهی از پیمان هوشمندزادهاس درباره پسری که بعد از مدتها برمیگرده به خونه پدریش در روستا و میبینه که خبری از خواهرش نیست . تقریبا دو سوم داستان میپردازه به چرخ زدن های پسر تو خونه و اطرافش و سرکشیدن به وسایل قدیمی و خوندن دفتر خاطرات مادر و خواهرش و رجوع به خاطرات گذشته. تا اینکه یهو یه اتفاق غیر منتظره باعث میشه ریتم داستان کاملا تغییر کنه... چشمم که تو کتابفروشی بهش افتاد ، اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد ؛ تصویر روی جلدش بود . (خونه پدری پسرهاس در واقع ) مورد دوم اسم نویسنده ، از پیمان هوشمند زاده قبلا دو تا جستار خونده بودم و خیال میکردم قالب این کتاب هم همون باشه ، حتی با خوندن چند خط اول کتاب مطمئن شدم جستاره و خریدمش . اولای داستان خیلی خیلی سخت جلو میره ، انگار که پرتت کردن وسط یک داستان که چیزی ازش نمیدونی و نویسنده هم خیال نداره یکم اطلاعات بهت بده اما رفته رفته یکمقدار بهتر میشه و تا حدودی یه چیزایی دستت میاد. خیلی جذاب نبود برام اما به خاطر بخشای پایانیش از خوندنش پشیمون نیستم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.