یادداشت محمدرضا آقازاده
6 روز پیش
خطاهای نظری و توصیه های مهمل همه جای دنیا اینگونه است. منطقش اینگونه است. حکمت نظری اثرش را در علم النفس و انسان شناسی میگذارد، بعد از آن حکمت عملی آغاز میشود و سپس علوم انسانی خلق میشوند و این مسیر تا سبک زندگی ادامه پیدا میکند. غرب و شرق هم ندارد. همینطور اسلام و کفر. در این فرایند، هرچقدر حکمت نظری یا همان فلسفه اولی، تطبیق بیشتری با تکوین عالَم هستی داشته باشد و صحیحتر و دقیقتر و واقعیتر میتواند عالم را توصیف کند و طبیعتا انسان به عنوان یک فاعل جدی در این عالم میتواند بهتر از این عالَم استفاده کند و بهره ببرد. همینطور است در علم النفس و و انسان شناسی و لایه های پایینی. مثلا اگر شما توصیف ناقصی از عوالم هستی داشته باشید و پر خطا در مورد شناخت انسان حرف بزنید، طبیعتا توصیه های نهایی که در حکمت عملی به انسان در باب اعمال اختیاری، سعادت و خوشبختی، نحوه زندگی صحیح در این عالَم و چگونگی اتصال به عوالِم غیبی میکنید ، پر میشود از مهملاتی که صرفا شامل سلیقه های شخصی، تجربه های زیسته، حس های روزانه ی بی پشتوانه و استقراء های ناقص و بی فایده است. کتاب عمل خلاقه، تلاشی است برای ارائه ی توصیه ها و توصیف هایی برای طی کردن مسیر صحیح خلاقیت و رسیده به امر خلاقه. اینکه چگونه یک انسان میتواند در دایره ی اعمال اختیاری و زندگی روزمره اش، توجهات، گرایشات و تغییراتی را اِعمال کند که بتواند به فضای تولید ایده ها و اَعمال خلاقانه نزدیک تر بشود و اصلا عمل خلاقه از کجا سر و کله اش در زندگی ما پیدا میشود. تا اینجای کار خوب است ولی مشکل از جایی پیش می آید که شروع به مطالعه ی کتاب میکنید و خط به خط کتاب را با یک پرسش مخفی به پیش میروید : این حرف ها چه معنایی دارد ؟ شبیه مهملات نیست ؟ اصلا مترجم متوجه معنا میشده یا هوش مصنوعی این کار را ترجمه کرده است ؟ پاسخش یک عبارت است : فلسفه ای که عالَم را همانند حکایت فیل در تاریکی مولوی درک کند، انسان را ناقص و در امتداد نسل حیوانات تصویر کند و ماده گرایی بر جهان بینی اش سایه بی اندازد، طبیعی است که در توصیه هایی که به این انسان برای تحقق عمل خلاقه میکند، چاره ای جز ارائه ی مهملات و تجربیات شخصی که حتی به درد همسایه اش هم نمیخورد ندارد. چاره ای جز این ندارد که برای مسیر تاریکی که طی کرده است الاهیاتی بسازد و آن را به عالَم نسبت بدهد و ساز و کار عالم را با تصورات بچه گانه ی خودش قیاس کند. ناچار است که تجربیات محدود و ناقص خودش را تعمیم بدهد و جهان شمولش کند و بیان کند، شیوه ای برای هستی را کشف کرده ام. عجب ادعای بزرگی : شیوه ای برای هستی ما چاره ای جز سرخم کردن در مقابل حکمت اسلامی که به یقین بهترین و دقیق ترین بیان و ارائه از عالَم هستی را دارد نداریم. چاره ای جز زانو زدن در مقابل حکمت متعالیه و شاگردی ملاصدرا نداریم، و الا تبدیل میشویم به شخصی که مهمل میگوید و برای مهملاتش الاهیات میسازد و عالم را با آن تنظیم میکند. از کل 216 صفحه ی این کتاب میتوان 5 الی 10 جمله جذاب بیرون کشید. جمله جذاب و نه حتی درست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.